بازگشت

سرانجام زندگي اندرز ناپذيران


قـرآن همچنان گفتگو با گمراهان و مشركان را ادامه مى دهد و از راه ديگرى براى بيدار ساختن آنها موضوع را تعقيب مى كند, يعنى دست آنها را گرفته و به قرون و زمانهاى گذشته مى برد.
نـخـسـت مـى گـويـد: ((ما پيامبرانى به سوى امم پيشين فرستاديم و چون اعتنانكردند آنها رابه منظور بيدارى و تربيت با مشكلات و حوادث سخت , با فقر وخشكسالى و قحطى با بيمارى و درد و رنـج و بـاسـا و ضرا ((39)) مواجه ساختيم شايدمتوجه شوند و به سوى خدا باز گردند)) (ولقد ارسلن الى امم من قبلك فاخذناهم بالباس والضرا لعلهم يتضرعون ).
(آيه 43)ـ در اين آيه مى گويد: ((چرا آنها از اين عوامل دردناك و بيداركننده پند و اندرز نگرفتند و بيدار نشدند و به سوى خدا باز نگشتند)) (فلولا اذ جهم باسنا تضرعوا).
در حـقـيـقت علت عدم بيدارى آنها دو چيز بود, نخست اين كه ((بر اثر زيادى گناه و لجاجت در شرك , قلبهاى آنها تيره و سخت و روح آنها انعطاف ناپذير شده بود)) (ولكن قست قلوبهم ).
ديـگـر ايـن كه ((شيطان (با استفاده از روح هوى پرستى آنها) اعمالشان را درنظرشان زينت داده بـود, و هـر عمل زشتى را انجام مى دادند زيبا و هر كار خلافى راصواب مى پنداشتند)) (وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون ).
(آيه 44)ـ در اين آيه اضافه مى كند: هنگامى كه سختگيريها و گوشماليها درآنها مؤثر نيفتاد از راه لطف و محبت وارد شديم ((و به هنگامى كه درسهاى نخست رافراموش كردند, درس دوم را براى آنـهـا آغـاز كـرديـم و درهـاى انـواع نعمتها را بر آنهاگشوديم )) شايد بيدار شوند و به آفريننده و بـخـشنده آن نعمتها توجه كنند, و راه راست را بازيابند (فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى ).
ولـى ايـن هـمـه نـعـمت در واقع خاصيت دوجانبه داشت هم ابراز محبتى براى بيدارى بود و هم مقدمه اى براى عذاب دردناك در صورتى كه بيدار نشوند.
لذا مى گويد ((آنقدر به آنها نعمت داديم تا كاملا خوشحال شدند اما بيدارنشدند, لذا ناگاه آنها را گـرفـتـيم و مجازات كرديم , و تمام درهاى اميد به روى آنهابسته شد)) (حتى اذا فرحوا بم اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون ).
(آيـه 45)ـ ((و بـه اين ترتيب جمعيت ستمكاران ريشه كن شد, و نسل ديگرى از آنها به پا نخاست )) (فقطع دابر القوم الذين ظلموا).
و از آنـجـا كـه خداوند در به كار گرفتن عوامل تربيت در مورد آنها هيچ گونه كوتاهى نكرده , در پايان آيه مى فرمايد: ((ستايش و حمد مخصوص خداوندى است كه پروردگار و مربى همه جهانيان است )) (والحمد للّه رب العالمين ).
ايـن جمله نشانه آن است كه قطع ريشه ظلم و فساد و نابود شدن نسلى كه بتواند اين كار را ادامه دهد, به قدرى اهميت دارد كه جاى شكر و سپاس است .
در حـديـثـى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((هركس بقاى ستمگران را دوست دارد,مفهومش اين است كه دوست مى دارد معصيت خدا شود (موضوع ظلم به اندازه اى مهم است كه ) خداوند تبارك و تـعـالـى در بـرابـر نابود ساختن ظالمان خود را حمد وستايش كرده است و فرموده : دنباله قوم ستمگر بريده شد و سپاس مخصوص خداوند پروردگار جهانيان است )).
(آيه 46).