بازگشت

آگاهي از غيب


اين آيه دنباله پاسخگويى به اعتراضات گوناگون كفار و مشركان است و به سه قسمت از ايرادهاى آنها در جمله هاى كوتاه پاسخ داده شده است :.
نـخـسـت اين كه آنها به پيامبر(ص ) پيشنهاد معجزات عجيب و غريبى مى كردند,و هر يك به ميل خود پيشنهادى داشتند, حتى به مشاهده معجزات مورددرخواست ديگران نيز قانع نبودندS( گاهى خـانـه هـايى از طلا, و گاهى نزول فرشتگان ,و زمانى تبديل سرزمين خشك و سوزان مكه به يك باغستان پر آب و ميوه !.
گـويـا آنـهـا با اين تقاضاهاى عجيب و غريب يك نوع مقام الوهيت و مالكيت زمين و آسمان براى پيامبر(ص ) انتظار داشتند.
لـذا خـداونـد در پاسخ اين افراد, به پيامبر(ص ) دستور مى دهد ((بگو: من هرگزادعا نمى كنم كه خزائن الهى به دست من است )) (قل لا اقول لكم عندى خزآئن اللّه ).
((خـزائن )) جمع ((خزينه )) به معنى منبع و مركز هر چيزى است و به اين ترتيب خزائن اللّه , منبع هـمـه چـيـز را در بر مى گيرد كه از ذات بى انتهاى او كه سرچشمه جميع كمالات و قدرتهاست , مى باشد.
سـپـس در بـرابر افرادى كه انتظار داشتند پيامبر(ص ) آنها را از تمام اسرار آينده و گذشته آگاه سـازد, و حتى به آنها بگويد در آينده چه حوادثى مربوط به زندگى آنها روى مى دهد, تا براى دفع ضرر و جلب منفعت بپا خيزند, مى گويد: ((من هرگز ادعانمى كنم كه از همه امور پنهانى و اسرار غيب آگاهم )) (ولا اعلم الغيب ).
و در جمله سوم به پاسخ ايراد كسانى كه انتظار داشتند خود پيامبر(ص ) فرشته باشد, و يا فرشته اى هـمـراه او باشد, و هيچ گونه عوارض بشرى از خوردن غذا و راه رفتن در كوچه و بازار در او ديده نشود, مى گويد: ((و من هرگز ادعا نمى كنم فرشته ام ))(ولا اقول لكم انى ملك ).
بلكه ((من تنها از دستورات و تعليماتى پيروى مى كنم كه از طريق وحى ازناحيه پروردگار به من مى رسد)) (ان اتبع الا ما يوحى الى ).
و در پـايان آيه به پيامبر(ص ) دستور داده مى شود كه : ((بگو: آيا افراد نابينا و بيناهمانندند ؟ و آنها كـه چشم و انديشه و عقلشان بسته است با كسانى كه حقايق را به خوبى مى بينند و درك مى كنند برابرند ؟ آيا فكر نمى كنيد)) (قل هل يستوى الا عمى والبصير افلا تتفكرون ).
(آيـه 51)ـ در پـايـان آيـه قـبـل فـرمود كه نابينا و بينا يكسان نيستند, و به دنبال آن در اين آيه به پـيـامـبر(ص ) دستور مى دهد ((به وسيله قرآن كسانى را انذار و بيدار كن كه از روز رستاخيز بيم دارند)) (وانذر به الذين يخافون ان يحشروا الى ربهم ).
يعنى كسانى كه تا اين اندازه چشم قلب آنها گشوده است كه احتمال مى دهندحساب و كتابى در كار باشد, در پرتو اين احتمال , و ترس از مسؤوليت , آمادگى براى پذيرش حق يافته اند.
سـپـس مـى گـويـد: ايـن گـونـه افـراد بـيـدار دل از آن روز مـى ترسند كه ((جز خداپناهگاه و شفاعت كننده اى وجود ندارد)) (ليس لهم من دونه ولى ولا شفيع ).
آرى ! ايـن گونه افراد را انذار كن و دعوت به سوى حق بنما ((زيرا اميد تقوا وپرهيزكارى در باره آنها هست )) (لعلهم يتقون ).
آيـه 52ـ شـان نـزول : در مـورد نـزول ايـن آيه و آيه بعد نقل شده : جمعى ازقريش از كنار مجلس پـيـامـبر(ص ) گذشتند در حالى كه ((صهيب )) و ((عمار)), ((بلال )) و((خباب )) و امثال آنها از مسلمانان كم بضاعت و كارگر, در خدمت پيامبر(ص ) بودند.
آنها از مشاهده اين صحنه تعجب كردند.
گفتند: اى محمد ! آيا به همين افراد از جمعيت قناعت كرده اى ؟ اينهاهستند كه خداوند از ميان مـا انتخاب كرده ! ما پيرو اينها بوده باشيم ؟ هرچه زودترآنها را از اطراف خود دور كن , شايد ما به تو نزديك شويم و از تو پيروى كنيم .
آيه نازل شد و اين پيشنهاد را به شدت رد كرد.
بـعـضـى از مـفسران اهل تسنن مانند نويسنده ((المنار)) حديثى شبيه به اين شان نزول نقل كرده وسپس اضافه مى كند: ((عمربن خطاب )) درآنجا حاضر بود, وبه پيامبرپيشنهاد كرد چه مانعى دارد كه پيشنهاد آنهارا بپذيريم ؟ وما ببينيم اينها چه مى كنند.
آيات فوق پيشنهاد او را نيز رد كرد.