بازگشت

يك امتياز بزرگ اسلام ـ


مى دانيم در مسيحيت كنونى دايره اختيارات رؤساى مذهبى به طرزمضحكى توسعه يافته تا آنجا كـه آنـهـا بـراى خـود حـق بـخشيدن گناه قائل هستند, و به همين جهت مى توانند كسانى را با كوچكترين چيزى طرد و تكفير كنند, و يا بپذيرند.
قـرآن در آيـه فـوق و آيـات ديـگـر صـريحا يادآور مى شود كه نه تنها علماى مذهبى , بلكه شخص پيامبر(ص ) نيز حق طرد كسى را كه اظهار ايمان مى كند, و كارى كه موجب خروج از اسلام بشود, انجام نداده , ندارد آمرزش گناه و حساب و كتاب بندگان تنها به دست خداست , و هيچ كس جز او حق دخالت در چنين كارى ندارد.
(آيه 53)ـ در اين آيه به ثروتمندان بى ايمان هشدار مى دهد كه اين جريانات آزمايشهايى است براى آنـهـا, و اگـر از كـوره ايـن آزمايشها نادرست بيرون آيند, بايدعواقب دردناك آن را تحمل كنند, مى گويد: ((اين چنين , بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم )) (وكذلك فتنا بعضهم ببعض ).
((فتنه )) در اينجا به معنى آزمايش است .
سـپـس اضـافه مى كند: كار اين توانگران به جايى مى رسد كه با نگاه تحقيرآميزبه مؤمنان راستين نـگريسته و مى گويند: ((آيا اينها هستند كه خداوند از ميان مابرگزيده , و نعمت ايمان و اسلام را بـه آنها ارزانى داشته است )) آيا اينها قابل چنين حرفهايى هستند !(ليقولوا اهؤلا من اللّه عليهم من بيننا).
و بـعد به آنها پاسخ مى گويد كه اين افراد با ايمان مردمى هستند كه شكرنعمت علم و تشخيص را بـه جا آورده و آن را به كار بسته اند, و هم چنين شكر نعمت دعوت پيامبر(ص ) را به جا آورده و از او پـذيرا شده اند چه نعمتى از آن بزرگتر و چه شكرى از آن بالاتر و به خاطر همين , خداوند ايمان را در قـلـوب آنها راسخ گردانيده است ((آيا خداوند شاكران را بهتر نمى شناسد)) ! (اليس اللّه باعلم بالشاكرين ).
(آيـه 54)ـ اين آيه به صورت يك قانون كلى به پيامبر(ص ) دستور مى دهد كه تمام افراد با ايمان را هـر چـنـد گـنـاهكار باشند, نه تنها طرد نكند, بلكه به خوبى بپذيرد, چنين مى گويد: ((هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان آورده اند به سراغ توبيايند, به آنها بگو: سلام بر شما)) (واذا جاك الذين يؤمنون باياتنا فقل سلام عليكم ).
ايـن سـلام ممكن است از ناحيه خدا و به وسيله پيامبر(ص ) بوده باشد, و يامستقيما از ناحيه خود پيامبر(ص ) و در هر حال دليل بر پذيرا شدن و استقبال كردن وتفاهم و دوستى با آنهاست .
در جمله دوم اضافه مى كند, كه ((پروردگار شما رحمت را بر خود فرض كرده است )) (كتب ربكم على نفسه الرحمة ).
و در جـمـلـه سوم كه در حقيقت توضيح و تفسير رحمت الهى است , با تعبيرى محبت آميز چنين مـى گـويـد: ((هـركس از شما كارى از روى جهالت انجام دهد, سپس توبه كند و اصلاح و جبران نمايد, خداوند آمرزنده و مهربان است )) (انه من عمل منكم سو بجهالة ثم تاب من بعده واصلح فانه غفور رحيم ).
مـنظور از ((جهالت )) در اين گونه موارد, همان غلبه و طغيان شهوت است ومسلما چنين كسى در برابر گناه خود مسؤول است .
(آيـه 55)ـ در ايـن آيـه بـراى تاكيد مطلب مى فرمايد: ((ما آيات و نشانه ها ودستورات خود را اين چنين روشن و مشخص مى كنيم , تا هم راه حق جويان ومطيعان آشكار گردد و هم راه گنهكاران لجوج و دشمنان حق )) (وكذلك نفصل الا يات ولتستبين سبيل المجرمين ).
مـنـظـور از ((مـجـرم )) هـمان گناهكاران لجوج و سرسختى است كه با هيچ وسيله تسليم حق نمى شوند.
يعنى بعد از اين دعوت عمومى و همگانى به سوى حق , حتى دعوت از گناهكارانى كه از كار خود پشيمانند, راه و رسم مجرمان لجوج و غيرقابل انعطاف كاملا شناخته خواهد شد.
(آيه 56).