بازگشت

نوري كه در تاريكي مي درخشد


بـار ديـگر قرآن دست مشركان را گرفته و به درون فطرتشان مى برد و در آن مخفيگاه اسرارآميز نـور تـوحيد و يكتاپرستى را به آنها نشان مى دهد و به پيامبر(ص )دستور مى دهد به آنها ((بگو: چه كسى شما را از تاريكيهاى بر و بحر رهايى مى بخشد)) ! (قل من ينجيكم من ظلمات البر والبحر).
ظـلـمـت و تاريكى گاهى جنبه حسى دارد و گاهى جنبه معنوى : ظلمت حسى آن است كه نور بكلى قطع شود يا آن چنان ضعيف شود كه انسان جايى را نبيند يا به زحمت ببيند, و ظلمت معنوى همان مشكلات , گرفتاريها و پريشانيها و آلودگيهايى است كه عاقبت آنها تاريك و ناپيداست .
اگر اين تاريكى با حوادث وحشتناكى آميخته شود و مثلا انسان در يك سفردريايى ((شب تاريك و بـيـم مـوج و گـردابـى حائل )) محاصره شود وحشت آن به درجات بيش از مشكلاتى است كه به هنگام روز پديد مى آيد در چنين لحظاتى است كه انسان همه چيز را به دست فراموشى مى سپارد و جـز خـودش و نـور تابناكى كه در اعماق جانش مى درخشد و او را بسوى مبدئى مى خواند كه تنها اوست كه مى تواند چنان مشكلاتى را حل كند, از ياد مى برد.
اين گونه حالات دريچه هايى هستند به جهان توحيد و خداشناسى .
لـذا در جـمـلـه بعد مى گويد: ((در چنين حالى شما از لطف بى پايان او استمدادمى كنيد گاهى آشكارا و با تضرع و خضوع و گاهى پنهانى و در درون دل و جان , او رامى خوانيد)) (تدعونه تضرعا وخفية ).
((و در چـنـيـن حالى فورا با آن مبد بزرگ عهد و پيمان مى بنديد كه اگر ما را ازكام خطر برهاند بـطور قطع , شكر نعمتهاى او را انجام خواهيم داد, و جز به او دل نخواهيم بست )) (لئن انجينا من هذه لنكونن من الشاكرين ).
(آيه 64)ـ ((ولى اى پيامبر به آنها بگو: خداوند شما را از اين تاريكيها و ازهرگونه غم و اندوه ديگر نجات مى دهد (و بارها نجات داده است ) ولى پس ازرهايى باز همان راه شرك و كفر را مى پوييد)) (قل اللّه ينجيكم منها ومن كل كرب ثم انتم تشركون ).
(آيه 65).