بازگشت

دوري از مجالس اهل باطل


از آنجا كه بحثهاى اين سوره بيشتر ناظر به وضع مشركان و بت پرستان است در اين آيه و آيه بعد به يـكـى ديگر از مسائل مربوط به آنها اشاره مى شود, نخست به پيامبر(ص ) مى گويد: ((هنگامى كه مخالفان لجوج و بى منطق را مشاهده كنى كه آيات خدا را استهزا مى كنند, از آنها روى بگردان تا از ايـن كار صرف نظر كرده به سخنان ديگرى بپردازند)) (واذا رايت الذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره ).
سـپـس اضـافـه مى كند اين موضوع به اندازه اى اهميت دارد كه ((اگر شيطان تو رابه فراموشى افـكند و با اين گونه اشخاص سهوا همنشين شدى به مجرد اين كه متوجه موضوع گشتى فورا از آن مـجـلـس برخيز و با اين ستمكاران منشين )) (واماينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين ).
سـؤال : مگر ممكن است شيطان بر پيامبر مسلط گردد و باعث فراموشى او شـود؟.
در پـاسـخ ايـن سـؤال مـى توان گفت كه روى سخن در آيه گرچه به پيامبر است ,اما در حقيقت مـنـظور پيروان او هستند كه اگر گرفتار فراموشكارى شدند و درجلسات آميخته به گناه كفار شركت كردند به محض اين كه متوجه شوند بايد از آنجابرخيزند و بيرون روند, و نظير اين بحث در گـفـتگوهاى روزانه ما در ادبيات زبانهاى مختلف ديده مى شود كه انسان روى سخن را به كسى مى كند اما هدفش اين است كه ديگران بشنوند.
(آيـه 69)ـ در اين آيه يك مورد را استثنا كرده و مى گويد: ((اگر افراد با تقوابراى نهى از منكر در جـلـسـات آنـهـا شركت كنند و به اميد پرهيزكارى و بازگشت آنها ازگناه , آنان را متذكر سازند مانعى ندارد و گناهان آنها را بر چنين اشخاصى نخواهندنوشت , زيرا در هر حال قصد آنها خدمت و انجام وظيفه بوده است )) (وما على الذين يتقون من حسابهم من شى ولكن ذكرى لعلهم يتقون ) .
بـايـد توجه داشت تنها كسانى مى توانند از اين استثنا استفاده كنند كه طبق تعبير آيه داراى مقام تقوا و پرهيزكارى باشند و نه تنها تحت تاثير آنها واقع نشوند,بلكه بتوانند آنها را تحت تاثير خود قرار دهند.
(آيه 70).