بازگشت

ايمان و روشن بيني ـ


ارتـباط اين آيه و آيه بعد با آيات قبل از اين نظر است كه در آيات گذشته اشاره به دو دسته مؤمن خالص و كافر لجوج شده بود, در اينجا نيز با ذكر دو مثال جالب وروشن وضع اين دو طايفه مجسم گرديده است .
نـخست اين كه افرادى را كه در گمراهى بودند, سپس با پذيرش حق و ايمان تغيير مسير داده اند تشبيه به مرده اى مى كند كه به اراده و فرمان خدا زنده شده است (او من كان ميتا فاحييناه ).
ايـمان افراد را دگرگون مى سازد و در سراسر زندگى آنها اثر مى گذارد و آثارحيات را در تمام شؤون آنها آشكار مى نمايد.
سـپـس مـى گـويـد: ((مـا بـراى چنين افراد نورى قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه بروند)) (وجعلنا له نورا يمشى به فى الناس ).
مـنـظـور از ايـن ((نور)) تنها قرآن و تعليمات پيامبر(ص ) نيست , بلكه علاوه بر اين ,ايمان به خدا, بـينش و درك تازه اى به انسان مى بخشدS( افق ديد او را از زندگى محدود مادى و چهار ديوار عالم ماده فراتر برده و در عالمى فوق العاده وسيع فرومى برد.
در پـرتـو ايـن نـور مى تواند راه زندگى خود را در ميان مردم پيدا كند, و از بسيارى اشتباهات كه ديـگـران بـه خـاطر آز و طمع , و به علت تفكر محدود مادى , و يا غلبه خودخواهى و هوى و هوس , گرفتار آن مى شوند مصون و محفوظ بماند.
و ايـن كـه در روايـات اسـلامـى مى خوانيم : المؤمن ينظر بنوراللّه S( ((انسان باايمان با نور خدا نگاه مى كند)) اشاره به همين حقيقت است .
سپس چنين فرد زنده و فعال و نورانى و مؤثرى را با افراد بى ايمان لجوج مقايسه كرده , مى گويد: ((آيـا چـنـيـن كسى همانند شخصى است كه در امواج ظلمتها وتاريكيها فرو رفته و هرگز از آن خارج نمى گردد)) ؟ ! (كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها).
از هستى و وجود اين گونه افراد در حقيقت چيزى جز يك شبح , يك قالب ,يك مثال و يك مجسمه باقى نمانده است , هيكلى دارند بى روح و مغز و فكرى ازكار افتاده !.
و در پـايـان آيـه اشـاره بـه علت اين سرنوشت شوم كرده , مى گويد: ((اين چنين اعمال كافران در نظرشان جلوه داده شده است )) (كذلك زين للكافرين ما كانوايعملون ).
(آيـه 123)ـ و از آنـجـا كـه قـهـرمـان اين ماجرا در جهت نفى ((ابوجهل )) بود, و اواز سردمداران مشركان مكه و قريش محسوب مى شد در اين آيه اشاره به وضع اين رهبران گمراه و زعماى كفر و فـسـاد كـرده مـى فرمايد: ((اين چنين قرار داديم در هر شهرو آبادى بزرگانى را كه طريق گناه پـيـش گرفتند و با مكر و فريب و نيرنگ مردم را از راه منحرف ساختند)) (وكذلك جعلنا فى كل قرية اكابر مجرميها ليمكروا فيها).
يـعـنـى , سرانجام نافرمانى و گناه فراوان اين شد كه رهزن راه حق شدند وبندگان خدا را از راه منحرف ساختند.
و در پايان آيه مى گويد: ((آنها جز به خودشان نيرنگ نمى زنند ولى نمى فهمندو متوجه نيستند)) (وما يمكرون الا بانفسهم وما يشعرون ).
از ايـن آيـه بـه خوبى استفاده مى شود كه مفاسد و بدبختيهايى كه دامن اجتماعات را مى گيرد از بـزرگترها و سردمداران اقوام سرچشمه مى گيرد و آنهاهستند كه با انواع حيله و نيرنگ راه خدا را دگرگون ساخته و چهره حق را بر مردم مى پوشانند.
آيه 124ـ شان نزول : نقل شده كه : اين آيه در باره وليدبن مغيره (كه از سران معروف بت پرستان بود و بـه اصـطـلاح مغز متفكر آنها محسوب مى شد) نازل گرديده است , او به پيامبر(ص ) مى گفت : اگـر نـبوت راست باشد من به احراز اين مقام از توسزاوارترم , زيرا هم سنم از تو بيشتر است و هم مالم !.