بازگشت

امدادهاي الهي


در تـعـقـيـب آيـات گذشته كه در زمينه مؤمنان راستين و كافران لجوج , بحث مى كرد در اينجا مواهب بزرگى را كه در انتظار دسته اول , و بى توفيقيهايى را كه دامنگير دسته دوم مى شود شرح مى دهد.
نـخـسـت مـى گويد: ((هر كس را خدا بخواهد هدايت كند سينه اش را براى پذيرش حق گشاده مى سازد و آن كس را كه بخواهد گمراه سازد سينه اش را آن چنان تنگ و محدود مى كند كه گويا مـى خـواهـد بـه آسـمان بالا رود)) (فمن يرداللّه ان يهديه يشرح صدره للا سلام ومن يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعدفى السمـا).
و بـراى تـاكيد اين موضوع اضافه مى كند: ((خداوند اين چنين , پليدى و رجس را, بر افراد بى ايمان قـرار مـى دهد)) و سراپاى آنها را نكبت و سلب توفيق فرا خواهدگرفت (كذلك يجعل اللّه الرجس على الذين لا يؤمنون ).
كرارا گفته ايم كه منظور از ((هدايت )) و ((اضلال )) الهى فراهم ساختن يا از ميان بردن مقدمات هدايت در مورد كسانى است كه آمادگى و عدم آمادگى خود را براى پذيرش حق با اعمال و كردار خويش اثبات كرده اند.
(آيـه 126)ـ در ايـن آيـه به عنوان تاكيد بحث گذشته مى گويد: ((اين مطلب (كه مددهاى الهى شامل حال حق طلبان مى گردد و سلب موفقيت به سراغ دشمنان حق مى رود) يك سنت مستقيم و ثابت و دگرگونى ناپذير الهى است )) (وهذا صراطربك مستقيما).
در پايان آيه باز تاكيد مى كند كه : ((ما نشانه ها و آيات خود را براى آنها كه دلى پذيرا و گوشى شنوا دارند شرح داديم )) (قد فصلنا الا يات لقوم يذكرون ).
(آيـه 127)ـ در اين آيه دو قسمت از بزرگترين موهبتهايى را كه به افراد بيدارو حق طلب مى دهد بيان مى كند, نخست اين كه : ((براى آنها خانه امن وامان نزدپروردگارشان است )) (لهم دارالسلام عـند ربهم ) و ديگر اين كه : ((ولى و سرپرست وحافظ و ناصر آنها خداست )) (وهو وليهم ) ((و تمام اينها به خاطر اعمال نيكى است كه انجام مى دادند)) (بما كانوا يعملون ).
چـه افتخارى از اين بالاتر كه سرپرستى و كفالت امور انسان را خداوند برعهده گيرد و او حافظ و يار و ياورش باشد.
و چـه موهبتى از اين عظيمتر كه ((دارالسلام )) يعنى محلى كه در آن نه جنگ است نه خونريزى , نـه خـشـونـت اسـت و نه رقابتهاى كشنده و طاقت فرسا, نه تصادم منافع است و نه دروغ و افترا و تهمت و حسد و كينه و نه غم و اندوه , كه از هر نظرقرين آرامش است , در انتظار انسان باشد.
(آيـه 128)ـ در ايـن آيـه مجددا قرآن به سرنوشت مجرمان گمراه وگمراه كننده باز مى گردد و بحثهاى آيات گذشته را با آن تكميل مى كند.
آنها را به ياد روزى مى اندازد كه رو در روى شياطينى كه از آنها الهام گرفته اندمى ايستند و از اين پيروان و آن پيشوايان سؤال مى شود.
نـخـسـت مـى گـويـد: ((آن روز كه خداوند همه را جمع و محشور مى سازد, ابتدامى گويد: اى جـمعيت جن و شياطين اغواگر ! شما افراد زيادى از انسانها را گمراه ساختيد)) (ويوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استكثرتم من الا نس ).
مـنظور از كلمه ((جن )) در اينجا همان شياطين است , زيرا جن در اصل به معنى هرموجود ناپيدا مى باشد و در آيه 50 سوره كهف در باره رئيس شياطين ((ابليس ))مى خوانيم : كان من الجن S( يعنى او از جن بود.
اما شياطين اغواگر گويا در برابر اين سخن پاسخى ندارند و سكوت مى كنند,ولى ((پيروان آنها از بشر چنين مى گويند: پروردگارا ! آنها از ما بهره گرفتند و ما هم ازآنها, تا زمانى كه اجل ما پايان گرفت )) (وقال اولياهم من الا نس ربنا استمتع بعضناببعض وبلغنا اجلنا الذى اجلت لنا).
منظور از ((اجل )) در اين آيه پايان زندگى است , زيرا اجل به اين معنى دربسيارى از آيات قرآن به كار رفته است .
امـا خـداوند همه اين پيشوايان و پيروان مفسد و فاسد را مخاطب ساخته مى گويد: ((جايگاه همه شـمـا آتـش است و جاودانه در آن خواهيد ماند مگر آنچه خدابخواهد)) (قال النار مثويكم خالدين فيها الا ماشا اللّه ).
و در پايان آيه مى فرمايد: ((پروردگار تو حكيم و داناست )) (ان ربك حكيم عليم ).
هم كيفرش روى حساب است و هم عفو و بخشش , و به خوبى از موارد آنهاآگاه مى باشد.
(آيـه 129)ـ در ايـن آيـه اشـاره بـه يـك قـانـون هميشگى الهى در مورد اين گونه اشخاص كرده مى گويد: ستمگران و طاغيان در اين دنيا حامى و پشتيبان يكديگر ورهبر و راهنماى هم بودند و در مـسـيـرهاى غلط همكارى نزديك داشتند ((همان طوركه در جهان ديگر نيز آنها را به يكديگر وامـى گـذاريـم و ايـن به خاطر اعمالى است كه در اين جهان انجام دادند)) (وكذلك نولى بعض الظالمين بعضا بما كانوا يكسبون ).
تـعـبـير ((بما كانوا يكسبون )) نشان مى دهد كه اين سيه روزى و بدبختى به خاطراعمال خودشان اسـت و ايـن يك سنت الهى و قانون آفرينش است كه رهسپران راههاى تاريك جز سقوط در چاه و دره بدبختى فرجامى نخواهند داشت .
(آيه 130).