بازگشت

تجاوزكاران پيمان شكن


هـمـان گونه كه در آيات قبل ديديم اسلام پيمانهاى مشركان و بت پرستان راـمگر گروه خاصى ـ لـغو كرد, تنها چهار ماه به آنها مهلت داد تا تصميم خود رابگيرند, در اينجا دليل و علت اين كار را بـيـان مى كند, نخست به صورت استفهام انكارى مى گويد: ((چگونه ممكن است مشركان عهد و پيمانى نزد خدا و نزدپيامبرش داشته باشند)) ؟! (كيف يكون للمشركين عهد عنداللّه وعند رسوله ) .
يعنى آنها با اين اعمال و اين همه كارهاى خلافشان نبايد انتظار داشته باشندكه پيامبر(ص ) بطور يك جانبه به پيمانهاى آنها وفادار باشد.
بعد بلافاصله يك گروه را كه در اعمال خلاف و پيمان شكنى با ساير مشركان شريك نبودند استثنا كـرده , مـى گـويـد: ((مـگر كسانى كه با آنها نزد مسجدالحرام پيمان بستيد)) (الا الذين عاهدتم عندالمسجد الحرام ).
((اين گروه مادام كه به پيمانشان در برابر شما وفادار باشند شما هم وفاداربمانيد)) (فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم ).
((زيـرا خداوند پرهيزكاران (و آنها را كه از هرگونه پيمان شكنى اجتناب مى ورزند) دوست دارد)) (ان اللّه يحب الـمـتقين ).
(آيـه ) در اين آيه موضوع فوق با صراحت و تاكيد بيشترى بيان شده است , و باز به صورت استفهام انـكارى مى گويد: ((چگونه (ممكن است عهد وپيمان آنها را محترم شمرد) در حالى كه اگر آنها بـر شـما غالب شوند هيچ گاه نه مراعات خويشاوندى با شما را مى كنند و نه پيمان را)) (كيف وان يظهروا عليكم لا يرقبوا فيكم الا ولا ذمة ).
بـعد قرآن اضافه مى كند كه هيچ گاه فريب سخنان دلنشين و الفاظ به ظاهرزيباى آنها را نخوريد زيـرا: ((آنـهـا مـى خـواهـند شما را با دهانها (و سخنتان ) خود راضى كنند, ولى دلهاى آنها از اين موضوع ابا دارد)) (يرضونكم بافواههم وتابى قلوبهم ).
و در پـايـان آيـه اشـاره بـه ريـشـه اصـلـى ايـن مـوضوع كرده , مى گويد: ((و بيشتر آنهافاسق و نافرمانبردارند)) (واكثرهم فاسقون ).
(آيـه ) در اين آيه يكى از نشانه هاى فسق و نافرمانبردارى آنها را چنين توضيح مى دهد: ((آنها آيات خدا را با بهاى كمى معامله كردند, و به خاطر منافع زودگذر مادى وناچيز خود, مردم را از راه خدا باز داشتند)) (اشتروا بيات اللّه ثـمنـا قليلا فصدوا عن سبيله ).
بـعـد مـى گـويـد: ((چه عمل بدى آنها انجام مى دادند)) (انهم سا ما كانوايعملون ) هم خود را از سـعـادت و هدايت و خوشبختى محروم مى ساختند, و هم سد راه ديگران مى شدند, و چه عملى از اين بدتر!.
(آيه ) در اين آيه بار ديگر گفتار سابق را تاكيد مى كند كه : ((اين مشركان اگردستشان برسد, در بـاره هيچ فرد با ايمانى كمترين ملاحظه خويشاوندى و عهد وپيمان را نخواهند كرد)) (لا يرقبون فى مؤمن الا ولا ذمة ).
((چرا كه اينها اصولا مردمى تجاوزكارند)) (واولئ ك هم المعتدون ).
نه تنها در باره شما, در مورد هر كس كه توانايى داشته باشند دست به تجاوزمى زنند.
(آيـه ) يـكـى از فنون فصاحت و بلاغت آن است كه مطالب پر اهميت را با تعبيرات گوناگون براى تـاكيد و جا افتادن مطلب تكرار كنند, و از آنجا كه مساله ضربه نهايى برپيكر بت پرستى در محيط اسـلام و بـرچـيـدن آخـريـن آثـار آن از مسائل بسيار مهم بوده است , بار ديگر قرآن مجيد مطالب گذشته را با عبارات تازه اى بيان مى كند.
نـخـسـت مى گويد: ((اگر مشركان توبه كنند و نماز را برپا دارند و زكات رابپردازند برادر دينى شما هستند)) (فان تـابوا واقـاموا الصلوة وآتوا الزكوة فاخوانكم فى الدين ).
و در پـايـان آيه اضافه مى كند: ((ما آيات خود را براى آنها كه آگاهند شرح مى دهيم )) (ونفصل الا يات لقوم يعلمون ).
(آيه ) ((اما اگر آنها همچنان به پيمان شكنى خود ادامه دهند, و عهد خودرا زير پا بگذارند, و آيين شـمـا را مورد مذمت قرار داده , و به تبليغات سؤ خود ادامه دهند, شما با پيشوايان اين گروه كافر پيكار كنيد)) (وان نكثوا ايمانهم من بعدعهدهم وطعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمة الكفر).
و سرچشمه هاى گمراهى و ضلالت و ظلم را ببنديد.
((چرا كه عهد و پيمان آنها كمترين ارزشى ندارد)) (انهم لا ايمان لهم ).
درسـت اسـت كـه آنـها با شما پيمان ترك مخاصمه بسته اند, ولى اين پيمان بانقض شدن مكرر و آمادگى براى نقض در آينده اصلا اعتبار و ارزشى نخواهد داشت .
((تـا (با توجه به اين شدت عمل و با توجه به اين كه راه بازگشت به روى آنهاباز است ) از كار خود پشيمان شوند و دست بردارند)) (لعلهم ينتهون ).
(آيـه ) در ايـن آيه براى تحريك مسلمانان و دور ساختن هرگونه سستى وترس و ترديددر اين امر حـيـاتـى از روح و فكر آنها, مى گويد: ((چگونه شما با گروهى پيكار نمى كنيد كه پيمانهايشان را شكستند, و تصميم گرفتند پيامبر را از سرزمين خود خارج كنند)) (الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم وهموا باخراج الرسول ).
شما آغازگر مبارزه لغو پيمان نبوده ايد كه نگران و ناراحت باشيد, بلكه ((مبارزه و پيمان شكنى در آغاز از آنها شروع شده است )) (وهم بدؤكم اول مرة ).
و اگـر ترديد بعضى از شما در پيكار با آنها به خاطر ترس است , اين ترس كاملابى جاست , ((آيا شما از ايـن افـراد بى ايمان مى ترسيد, در حالى كه خداوند سزاوارتراست كه از او و از مخالفت فرمانش بترسيد, اگر به راستى شما ايمان داريد))(اتخشونهم فاللّه احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين ).
(آيـه ) در ايـن آيـه وعده پيروزى قطعى به مسلمانان مى دهد و مى گويد: ((باآنها پيكار كنيد كه خداوند آنها را به دست شما مجازات مى كند)) (قاتلوهم يعذبهم اللّه بايديكم ).
نـه فـقـط مـجازات مى كند بلكه ((خوار و رسوايشان مى سازد و شما را بر آنهاپيروز مى گرداند)) (ويخزهم وينصركم عليهم ).
و به اين ترتيب ((دلهاى گروهى از مؤمنان را (كه تحت فشار و شكنجه سخت اين گروه سنگدل قـرار گـرفـته و در اين راه قربانيهايى داده بودند) شفا مى دهد)) و برجراحات قلب آنها از اين راه مرهم مى نهد)) (ويشف صدور قوم مؤمنين ).
(آيـه ) در ايـن آيـه اضـافـه مـى كند كه خداوند در پرتو پيروزى شما و شكست آنها ((خشم دلهاى مؤمنان را فرو مى نشاند)) (ويذهب غيظ قلوبهم ).
و در پـايـان آيـه مـى فـرمايد ((خداوند توبه هر كسى را كه بخواهد (و مصلحت بداند) مى پذيرد)) (ويتوب اللّه على من يشا).
((و خداوند دانا و حكيم است )) (واللّه عليم حكيم ).
از نـيـات توبه كنندگان آگاه و دستورهايى را كه در باره آنها و همچنين پيمان شكنان داده است حكيمانه مى باشد.
جـمـلـه هاى اخير بشارتى است به اين كه چنين افرادى در آينده به سوى مسلمانها خواهند آمد و توفيق الهى به خاطر آمادگى روحيشان شامل حال آنهاخواهد بود.
(آيه ) در اين آيه مسلمانان را از طريق ديگرى تشويق به جهاد كرده ,متوجه مسؤوليت سنگين خود در ايـن قسمت مى كند كه نبايد تصور كنيد, تنها باادعاى ايمان همه چيز درست خواهد شد, بلكه صدق نيت و درستى گفتار, وواقعيت ايمان شما در مبارزه با دشمنان , آن هم يك مبارزه خالصانه و دور از هرگونه نفاق , روشن مى شود.
نخست مى گويد: ((آيا گمان كرديد شما به حال خودتان رها مى شويد ؟ و در ميدان آزمايش قرار نـخواهيد گرفت , در حالى كه هنوز مجاهدين شما, و همچنين كسانى كه جز خدا و پيامبر(ص ) و مؤمنان محرم اسرارى براى خود انتخاب نكرده اند,مشخص نشده اند)) ؟ (ام حسبتم ان تتركوا ولما يعلم اللّه الذين جاهدوا منكم ولم يتخذوا من دون اللّه ولا رسوله ولا المؤمنين وليجة ).
در حـقيقت جمله فوق دو مطلب را به مسلمانان گوشزد مى كند, و آن اين كه تنها با اظهار ايمان كارها سامان نمى يابد, و شخصيت اشخاص روشن نمى شود,بلكه با دو وسيله آزمايش , مردم آزمون مى شوند.
نخست جهاد در راه خدا, و براى محو آثار شرك و بت پرستى و دوم ترك هرگونه رابطه و همكارى با منافقان و دشمنان , كه اولى دشمنان خارجى را بيرون مى راند و دومى دشمنان داخلى را.
و در پـايـان آيـه به عنوان اخطار و تاكيد مى فرمايد: ((خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است )) (واللّه خبير بما تعملون ).