بازگشت

عزير كيست ؟


((عزير)) در لغت عرب همان ((عزرا)) در لغت يهود است كه در تاريخ يهودموقعيت خاصى دارد تا آنـجـا كـه بـعضى اساس مليت و درخشش تاريخ اين جمعيت را به او نسبت مى دهند و در واقع او خـدمـت بـزرگى به اين آيين كرد, زيرا هنگامى كه به وسيله ((بخت نصر)) پادشاه ((بابل )) وضع يـهـود بكلى درهم ريخته شد, شهرهاى آنها به دست سربازان افتاد و معبدشان ويران و كتاب آنها تورات سوزانده شد.
سپس هنگامى كه ((كوروش )) پادشاه ايران ((بابل )) را فتح كرد, ((عزرا)) كه يكى از بزرگان يهود در آن روز بود نزد وى آمد و براى آنها شفاعت كرد.
در ايـن هنگام او طبق آنچه در خاطرش از گفته هاى پيشينيان يهود باقى مانده بود ((تورات )) را از نو نوشت .
بـه هـمـيـن دلـيل يهود او را يكى از نجات دهندگان و زنده كنندگان آيين خويش مى دانند و به همين جهت براى او فوق العاده احترام قائلند.
اين موضوع سبب شد كه گروهى از يهود لقب ((ابن للّه )) (فرزند خدا) را براى اوانتخاب كنند.
(آيـه ) در ايـن آيـه بـه شـرك عملى آنان (در مقابل شرك اعتقادى ) و يا به تعبير ديگر ((شرك در عـبـادت )) اشاره كرده , مى گويد: ((يهود و نصارى دانشمندان وراهبان خود را, خدايان خود, در برابر پرودگار قرار دادند)) (اتخذوا احبارهم ورهبانهم اربابا من دون اللّه ).
و نيز ((مسيح فرزند مريم را به الوهيت پذيرفتند)) (والمسيح ابن مريم ).
شك نيست كه يهود و نصارى در برابر علما و راهبان خود سجده نمى كردندولى از آنجا كه خود را بـدون قـيـد و شـرط در اطـاعـت آنـان قـرار داده بودند و حتى احكامى را كه بر خلاف حكم خدا مـى گـفتند واجب الاجرا مى شمردند قرآن از اين پيروى كوركورانه و غيرمنطقى تعبير به ((اتخاذ رب )) كرده است .
در پـايـان آيـه روى ايـن مساله تاكيد مى كند كه تمام اين بشر پرستيها بدعت و ازمسائل ساختگى است ((هيچ گاه به آنها دستورى داده نشده جز خداوند يكتا رابپرستند)) (وما امروا الا ليعبدوا الها واحدا).
((معبودى كه هيچ كس جز او شايسته پرستش نيست )) (لا اله الا هو).
((معبودى كه منزه است از آنچه آنها شريك وى قرار مى دهند)) (سبحانه عمايشركون ).
قـرآن مـجـيـد در آيـه فـوق درس بسيار پرارزشى به همه پيروان خود مى دهد ويكى از عاليترين مـفـاهـيم توحيد را ضمن آن خاطر نشان مى سازد, و مى گويد: هيچ مسلمانى حق ندارد اطاعت بـى قـيـد و شـرط انـسـانى را بپذيرد, زيرا اين كار مساوى است با پرستش او, همه اطاعتها بايد در چارچوب اطاعت خدا در آيد و پيروى ازدستور انسانى تا آنجا مجاز است كه با قوانين خدا مخالفت نداشته باشد اين انسان هر كس و هر مقامى مى خواهد باشد.
(آيـه ) در ايـن آيـه تـشـبـيه جالبى براى تلاشهاى مذبوحانه و بى سرانجام يهود و نصارى و يا همه مخالفان اسلام حتى مشركان كرده , مى گويد: ((اينهامى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند ولى خداوند جز اين نمى خواهدكه اين نورالهى را همچنان گسترده تر و كاملتر سازد (تا همه جـهـان را فـراگيرد, و تمام جهانيان از پرتو آن بهره گيرند) هر چند كافران را خوشايند نباشد)) (يريدون ان يطفؤا نوراللّه بافواههم ويابى اللّه الا ان يتم نوره ولو كره الكافرون ).
و بـراى مـجـسـم كـردن حـقـارت تـلاشهاى آنها تعبيرى از اين رساتر به نظرنمى رسد و در واقع كوششهاى يك مخلوق ناتوان در برابر اراده بى پايان و قدرت بى انتهاى حق غير از اين نخواهد بود.
(آيـه ) سـرانـجـام در ايـن آيـه بـشارت عالمگير شدن اسلام را به مسلمانان داده و با آن , بحث آيه گذشته را دائر بر اين كه تلاشهاى مذبوحانه دشمنان اسلام به جايى نمى رسد, تكميل مى كند و با صـراحـت مـى گويد: ((او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمام اديـان پيروز و غالب گرداند, هرچند مشركان را خوشايند نباشد)) (هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون ).
مـنظور از ((هدى )) دلائل روشن و براهين آشكارى است كه در آيين اسلام وجود دارد و منظور از ((ديـن حـق )) هـمـين آيينى است كه اصولش حق و فروعش نيزحق و بالاخره تاريخ و مدارك و اسـنـاد و نتيجه و برداشت آن نيز همه حق است وبدون شك آيينى كه هم محتواى آن حق باشد و هم دلائل و مدارك و تاريخ آن روشن , بايد سرانجام بر همه آيينها پيروز گردد.
بـا گـذشـت زمـان , و پـيشرفت علم و دانش , و سهولت ارتباطات , واقعيتها چهره خودرا از پشت پـرده هـاى تـبـلـيـغـات مسموم , به در خواهد آورد و موانعى را كه مخالفان حق بر سر راه آن قرار مـى دهـند درهم كوبيده خواهد شد, و به اين ترتيب آيين حق وحكومت حق همه جا را فرا خواهد گـرفـت هـر چند دشمنان حق نخواهند و ازهيچ گونه كارشكنى مضايقه نكنند, زيرا حركت آنها حركتى است بر خلاف مسيرتاريخ و بر ضد سنن آفرينش !.