بازگشت

تن پروران طماع


گـفتيم جنگ ((تبوك )) يك وضع استثنايى داشت , و توام با مقدماتى كاملامشكل و پيچيده بود, به همين جهت عده اى از افراد ضعيف الايمان و يا منافق ازشركت در اين ميدان تعلل مى ورزيدند, در آيات گذشته خداوند گروهى از مؤمنان را سرزنش كرد.
به دنبال اين سخن بار ديگر مؤمنان را با لحنى تشويق آميز دعوت همه جانبه به سوى جهاد مى كند و مسامحه كنندگان را مورد سرزنش قرار مى دهد.
نـخست مى گويد: ((همگى به سوى ميدان جهاد حركت كنيد, خواه سبكبارباشيد يا سنگين بار)) (انفروا خفافا وثقالا ).
سـپـس اضافه مى كند: ((در راه خدا با اموال و جانها جهاد كنيد)) (وجاهدواباموالكم وانفسكم فى سبيل اللّه ) يعنى جهادى همه جانبه و فراگير.
امـا بـراى ايـن كـه باز اشتباه براى كسى پيدا نشود كه اين فداكاريها به سود خداونداست مى گويد: ((اين به نفع شماست اگر بدانيد)) (ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون ).
يعنى اگر بدانيد كه جهاد كليد سربلندى و عزت و برطرف كننده ضعف وذلت است .
و اگـر بدانيد كه راه رسيدن به رضاى خدا و سعادت جاويدان و انواع نعمتها ومواهب الهى در اين نهضت مقدس عمومى و فداكارى همه جانبه است !.
(آيه ) سپس بحث را متوجه افراد تنبل و ضعيف الايمان كه براى سرباززدن از حضور در اين ميدان بـزرگ بـه انـواع بهانه ها متشبث مى شدند كرده , و باپيامبر(ص ) چنين مى گويد: ((اگر غنيمتى آمـاده و سـفـرى نـزديـك بود به خاطر رسيدن به متاع دنيا دعوت تو را اجابت مى كردند)) و براى نشستن بر سر چنين سفره آماده اى مى دويدند (لو كان عرضا قريبا وسفرا قاصدا لا تبعوك ).
((لكن اكنون كه راه بر آنها دور و پر مشقت است سستى مى ورزند و بهانه مى آورند)) (ولكن بعدت عليهم الشقة ).
عـجـب ايـن كـه تـنـهـا به عذر و بهانه قناعت نمى كند بلكه : ((به زودى نزد تو مى آيند وقسم ياد مـى كـنند كه اگر ما قدرت داشتيم با شما خارج مى شديم )) (وسيحلفون باللّه لواستطعنا لخرجنا معكم ).
و اگر مى بينيد ما به اين ميدان نمى آييم بر اثر ناتوانى و گرفتارى و عدم قدرت است .
آنها با اين اعمال و اين دروغها در واقع ((خود را هلاك مى كنند)) (يهلكون انفسهم ).
((ولى خداوند مى داند آنها دروغ مى گويند)) (واللّه يعلم انهم لكاذبون ).
كاملا قدرت دارند اما چون سفره چرب و نرمى نيست و برنامه شاق و پردردسرى در پيش است به قسمهاى دروغ متشبث مى شوند.
ايـن مـوضـوع مـنـحـصـر بـه جنگ ((تبوك )) و زمان پيامبر(ص ) نبود, در هرجامعه اى گروهى ((تنبل )) يا ((منافق و طماع و فرصت طلب )) وجود دارند كه هميشه منتظرند لحظات پيروزى و نتيجه گيرى فرا رسد آنگاه خود را در صف اول جا بزنند,فرياد بكشند, گريبان چاك كنند و خود را نـخـسـتـيـن مـجاهد و برترين مبارز ودلسوزترين افراد معرفى كنند تا بدون زحمت از ثمرات پيروزى ديگران بهره گيرند!.
ولى همين گروه مجاهد سينه چاك و مبارز دلسوز به هنگام پيش آمدن حوادث مشكل هركدام به سـويـى فـرار مى كنند و براى توجيه فرار خود عذرها وبهانه ها مى تراشند يكى بيمار شده , ديگرى فـرزنـدش در بستر بيمارى افتاده , سومى خانواده اش گرفتار وضع حمل است , چهارمى چشمش ديد كافى ندارد, پنجمى مشغول تهيه مقدمات است و همچنين !.
ولـى بـر افـراد بيدار و رهبران روشن لازم است كه اين گروه را از آغاز شناسايى كنند و اگر قابل اصلاح نيستند از صفوف خود برانند!.