بازگشت

مصارف زكات و ريزه كاريهاي آن


در تـاريخ اسلام دو دوران مشخص ديده مى شود, دوران مكه كه همت پيامبر(ص ) و مسلمانان در آن مـصـروف تعليم و تربيت نفرات و آموزش و تبليغ ‌مى شد, و دوران مدينه كه پيامبر(ص ) در آن دست به تشكيل ((حكومت اسلامى )) وپياده كردن و اجراى تعليمات اسلام , از طريق اين حكومت صالح زد.
بـدون شك يكى از ابتدايى و ضرورى ترين مساله , به هنگام تشكيل حكومت , تشكيل ((بيت المال )) است كه به وسيله آن نيازهاى اقتصادى حكومت برآورده شود.
بـه همين دليل يكى از نخستين كارهايى كه پيامبر(ص ) در مدينه انجام دادتشكيل بيت المال بود كـه يـكـى از مـنابع آن را ((زكات )) تشكيل مى داد, و طبق مشهوراين حكم در سال دوم هجرت پيامبر(ص ) تشريع شد.
بـه هـر حـال آيه مورد بحث به روشنى مصارف واقعى زكات را بيان كرده و آن را در هشت مصرف خلاصه مى كند:.
1ـ ((فقرا)) نخست مى گويد: ((صدقات و زكات براى فقيران است )) (انماالصدقات للفقرا).
2ـ ((مساكين )) (والمساكين ).
3ـ ((عاملان و جمع آورى كنندگان زكات )) (والعاملين عليها).
ايـن گـروه در حقيقت كارمندان و كاركنانى هستند كه براى جمع آورى زكات واداره بيت المال اسلام تلاش و كوشش مى كنند.
4ـ ((و كسانى كه براى جلب محبتشان اقدام مى شود)) (والمؤلفة قلوبهم ). آنـهـا كـسـانـى هـسـتـنـد كـه انگيزه معنوى نيرومندى براى پيشبرد اهداف اسلامى ندارند, و با تـشـويـق مالى مى توان تاليف قلب , و جلب محبت آنان نمود, و در مباحث فقهى گفته شده كه آيه مفهوم وسيعى دارد كه كفار و غيرمسلمانان را شامل مى شود.
5ـ ((در راه آزاد ساختن بردگان )) (وفى الرقاب ).
يـعـنـى سهمى از زكات , تخصيص به مبارزه با بردگى , و پايان دادن به اين موضوع ضدانسانى , و ((آزادى تدريجى بردگان )) داده مى شود.
6ـ ((ادا ديـن بـدهـكاران )) و آنها كه بدون جرم و تقصير زير بار بدهكارى مانده و از اداى آن عاجز شده اند (والغارمين ).
7ـ ((و در راه خدا)) (وفى سبيل اللّه ).
8ـ ((واماندگان در راه )) (وابن السبيل ).
يـعـنـى مسافرانى كه بر اثر علتى در راه مانده , و زاد و توشه و مركب كافى براى رسيدن به مقصد ندارند, هر چند افراد فقير و بى بضاعتى نيستند.
در پـايـان آيه به عنوان تاكيد روى مصارف گذشته , مى فرمايد: ((اين فريضه الهى است )) (فريضة من اللّه ).
و بـدون شـك ايـن فـريضه , حساب شده , و كاملا دقيق , و جامع مصلحت فرد واجتماع است , زيرا ((خداونددانا و حكيم است )) (واللّه عليم حكيم ).