بازگشت

برنامه خطرناك ديگري از منافقان


از اين آيه چنين استفاده مى شود كه خداوند براى دفع خطر منافقان ازپيامبر, گهگاه پرده از روى اسـرار آنـهـا برمى داشت , و آنان را به مسلمانان معرفى مى كرد, تا به هوش باشند و آنها نيز دست و پـاى خـود را جـمـع كنند, روى اين جهت غالبا آنان در يك حالت ترس و وحشت به سر مى بردند, قرآن به اين وضع اشاره كرده , مى گويد: ((منافقان مى ترسند كه بر ضد آنها سوره اى نازل شود, و آنـان را بـه آنـچـه در دل دارنـد آگاه سازد)) (يحذر المنافقون ان تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم ).
ولـى عـجـيـب ايـن كـه بر اثر شدت لجاجت و دشمنى باز هم دست از استهزا وتمسخر نسبت به كارهاى پيامبر(ص ) بر نمى داشتند, لذا خداوند در پايان آيه به پيامبرش مى گويد: ((به آنها بگو: هر چـه مـى خـواهيد استهزا كنيد, اما بدانيد خداآنچه را را از آن بيم داريد آشكار مى سازد)) و شما را رسوا مى كند ! (قل استهزؤا ان اللّه مخرج ما تحذرون ).
(آيـه ) در ايـن آيه به يكى ديگر از برنامه هاى منافقان اشاره كرده , مى گويد:((اگر از آنها بپرسى (كـه چرا چنين سخن نادرستى را گفته اند, و يا چنين كار خلافى راانجام داده اند) مى گويند: ما مـزاح و شـوخـى مـى كـرديم و در واقع قصد و غرضى نداشتيم )) ! (ولئن سئلتهم ليقولن انما كنا نخوض ونلعب ).
مـنافقان امروز و منافقان هر زمان كه برنامه هاى يكنواختى دارند از اين روش بهره بردارى فراوان مى كنند, حتى گاه مى شود جدى ترين مطالب را در لباس مزاحهاو شوخيهاى ساده مطرح كنند, اگر به هدفشان رسيدند چه بهتر, و الا با عنوان كردن شوخى و مزاح مى خواهند از چنگال مجازات فرار كنند.
اما قرآن با تعبيرى قاطع و كوبنده , به آنها پاسخ مى گويد, و به پيامبر(ص )دستور مى دهد كه ((به آنـهـا بـگو: آيا خدا, و آيات او, و رسولش , را مسخره مى كنيد وبه شوخى مى گيريد)) ؟ ! (قل اباللّه وآياته ورسوله كنتم تستهزؤن ).
يعنى آيا با همه چيز مى توان شوخى كرد, حتى با خدا و پيامبر و آيات قرآن !.
آيـا مـسـالـه رم دادن شتر, و سقوط پيامبر(ص ) از آن گردنه خطرناك , چيزى است كه بتوان زير نقاب شوخى آن را پوشاند؟.
(آيـه ) سـپس به پيامبر دستور مى دهد صريحا به اين منافقان بگو: ((دست از اين عذرهاى واهى و دروغين برداريد)) (لا تعتذروا).
چرا كه ((شما بعد از ايمان راه كفر پيش گرفتيد)) (قد كفرتم بعد ايمانكم ).
ايـن تـعـبـيـر نـشـان مى دهد كه گروه بالا از آغاز در صف منافقان نبودند, بلكه درصف مؤمنان ضعيف الايمان بودند و پس از ماجراى فوق راه كفر پيش گرفتند.
سرانجام , آيه را با اين جمله پايان مى دهد كه : ((اگر ما گروهى از شما راببخشيم گروه ديگرى را به خاطر اين كه مجرم بودند, مجازات خواهيم كرد)) (ان نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بانهم كانوا مجرمين ).
ايـن كـه مـى گـويد گروهى را مجازات مى كنيم به خاطر جرم و گناهشان , دليل برآن است كه ((گروه مورد عفو)) افرادى هستند كه آثار جرم و گناه را با آب توبه از وجودخود شسته اند.