بازگشت

توطئه خطرناك


در اين آيه پرده از روى يكى ديگر از اعمال منافقان برداشته شده و آن اين كه : هنگامى كه مى بينند اسرارشان فاش شده واقعيات را انكار مى كنند و حتى براى اثبات گفتار خود به قسمهاى دروغين متوسل مى شوند.
نـخـست مى گويد: ((منافقان سوگند ياد مى كنند كه چنان مطالبى را در باره پيامبر نگفته اند)) (يحلفون باللّه ما قالوا).
در حـالـى كه : ((اينها بطور مسلم سخنان كفرآميزى گفته اند)) (ولقد قالوا كلمة الكفر) و به اين جهت ((پس از قبول و اظهار اسلام راه كفر را پيش گرفته اند)) (وكفروابعد اسلامهم ).
الـبـتـه آنان از آغاز مسلمان نبودند كه كافر شوند بلكه تنها اظهار اسلام مى كردند, بنابراين همين اسلام ظاهرى و صورى را نيز با اظهار كفر درهم شكستند.
و از آن بالاتر ((آنها تصميم خطرناكى داشتند كه به آن نرسيدند)) (وهموا بما لم ينالوا).
و آن توطئه براى نابودى پيامبر و يا فعاليتهايى است كه براى به هم ريختن سازمان جامعه اسلامى , و توليد فساد و نفاق و شكاف , انجام مى دادند, كه هرگز به هدف نهايى منتهى نشد.
در جمله بعد براى اين كه زشتى و وقاحت فعاليتهاى منافقان و نمك نشناسى آنها كاملا آشكار شود اضافه مى كند: آنها در واقع خلافى از پيامبر نديده بودند وهيچ لطمه اى از ناحيه اسلام بر آنان وارد نـشـده بـود, بلكه به عكس در پرتو حكومت اسلام به انواع نعمتهاى مادى و معنوى رسيده بودند, بـنـابـر اين ((آنها در حقيقت انتقام نعمتهايى را مى گرفتند خداوند و پيامبر با فضل و كرم خود تا سرحد استغنا به آنها داده بودند)) (وما نقموا الا ان اغنيهم اللّه ورسوله من فضله ).
سـپـس آنـچنان كه سيره قرآن است راه بازگشت را به روى آنان گشوده ,مى گويد: ((اگر آنان توبه كنند براى آنها بهتر است )) (فان يتوبوايك خيرا لهم ).
و ايـن نـشانه واقع بينى اسلام و اهتمام به امر تربيت , و مبارزه با هرگونه سختگيرى و شدت عمل نـابـجـاسـت , كه حتى راه آشتى و توبه را به روى منافقانى كه توطئه براى نابودى پيامبر كردند و سخنان كفرآميز و توهينهاى زننده داشتندبازگذارده .
در عين حال براى اين كه آنها اين نرمش را دليل بر ضعف نگيرند, به آنهاهشدار مى دهد كه : ((اگر بـه روش خـود ادامـه دهند, و از توبه روى برگردانند, خداونددر دنيا و آخرت آنان را به مجازات دردناكى كيفر خواهد داد)) (وان يتولوا يعذبهم اللّه عذابا اليما فى الدنيا والا خرة ).
و اگـر مـى پـنـدارنـد كـسـى در بـرابر مجازات الهى ممكن است به كمك آنان بشتابد سخت در اشـتـباهند, زيرا ((آنها در سراسر روى زمين نه ولى و سرپرستى خواهند داشت و نه يار و ياورى )) (وما لهم فى الا رض من ولي ولا نصير).
آيه ـ شان نزول : اين آيه و سه آيه بعد از آن در باره يكى از انصار به نام ((ثعلبة بن حاطب )) نازل شده اسـت , او كه مرد فقيرى بود و مرتب به مسجدپيامبر(ص ) مى آمد اصرار داشت كه پيامبر(ص ) دعا كند تا خداوند مال فراوانى به اوبدهد!.
پـيـغـمـبـر بـه او فـرمـود:((قـلـيـل تـؤدى شـكـره خـير من كثير لا تطيقه ))S( ((مقدار كمى كه حقش رابتوانى اداكنى ,بهتراز مقدار زيادى است كه توانايى ادا حقش را نداشته باشى )).
ولى ثعلبه دست بردار نبود و سرانجام پيامبر(ص ) براى او دعا كرد.
چـيـزى نگذشت كه طبق روايتى پسر عموى ثروتمندى داشت از دنيا رفت وثروت سرشارى به او رسيد.
پـس از مـدتى پيامبر(ص ) مامور جمع آورى زكات را نزد او فرستاد, تا زكات اموال او را بگيرد, ولى ايـن مـرد كـم ظـرفـيـت و تازه به نوا رسيده و بخيل , از پرداخت حق الهى خوددارى كرد, نه تنها خـوددارى كرد, بلكه به اصل تشريع اين حكم نيزاعتراض نمود و گفت : اين حكم برادر ((جزيه )) است .
بـه هـر حـال هنگامى كه پيامبر(ص ) سخن او را شنيد فرمود: يا ويح ثعلبة ! ياويح ثعلبة ! ((واى بر ثعلبه ! اى واى بر ثعلبه )) ! و در اين هنگام آيات مزبور نازل شد.