بازگشت

باز هم كارشكني منافقان


در اين آيه نيز سخن همچنان پيرامون معرفى منافقان , به وسيله اعمال ورفتار و افكار آنهاست .
نـخـست مى فرمايد: ((آنها كه در (تبوك ) از شركت در جهاد تخلف جستند, و باعذرهاى واهى در خـانه هاى خود نشستند (و به گمان خود سلامت را بر خطرات ميدان جنگ ترجيح دادند) از اين عـمـلـى كه بر ضد رسول خدا(ص ) مرتكب شدند,خوشحالند)) (فرح المخلفون بمقعدهم خلا ف رسول اللّه ).
((و از ايـن كـه در راه خـدا بـا مـال و جـان خـود جهاد كنند (و به افتخارات بزرگ مجاهدان نائل گردند) كراهت داشتند)) (وكرهوا ان يجاهدوا باموالهم وانفسهم فى سبيل اللّه ).
آنـهـا بـه تـخـلف خودشان از شركت در ميدان جهاد قناعت نكردند, بلكه باوسوسه هاى شيطانى كوشش داشتند, ديگران را نيز دلسرد يا منصرف سازند ((و به آنها گفتند: در اين گرماى سوزان تابستان به سوى ميدان نبرد حركت نكنيد)) (وقالوالا تنفروا فى الـحـر).
سـپـس قـرآن روى سـخـن را به پيامبر(ص ) كرده و با لحن قاطع و كوبنده اى به آنها چنين پاسخ مى گويد: ((به آنها بگو: آتش سوزان دوزخ از اين هم گرمتر وسوزانتر است اگر بفهمند)) ! (قل نار جهنم اشد حرا لو كانوا يفقهون ).
ولـى افـسـوس كـه بـر اثـر ضـعـف ايـمـان , وعـدم درك كـافـى , تـوجـه نـدارنـد كـه ـ(( :ديوگى م چه آتش سوزانى درانتظارآنهاست ,آتشى كه يك جرقه كوچكش ازآتشهاى دنياسوزنده تر است .
(آيه ) در اين آيه اشاره به اين مى كند كه آنها به گمان اين كه پيروزى به دست آورده اند و با تخلف از جـهـاد و دلـسـرد كـردن بـعضى از مجاهدان به هدفى رسيده اند, قهقهه سر مى دهند و بسيار مى خندند, همان گونه كه همه منافقان در هرعصر و زمان چنينند.
ولـى قـرآن به آنها اخطار مى كند كه ((بايد كم بخندند و بسيار بگريند)) (فليضحكواقليلا وليبكوا كثيرا).
گـريه براى آينده تاريكى كه در پيش دارند, گريه به خاطر اين كه همه پلهاى بازگشت را پشت سـر خود ويران ساخته اند, و بالاخره گريه براى اين كه اين همه استعداد و سرمايه عمر را از دست داده و رسوايى و تيره روزى و بدبختى براى خودخريده اند.
و در آخر آيه مى فرمايد: ((اين جزاى اعمالى است كه آنها انجام مى دادند))(جزا بما كانوا يكسبون ).
(آيـه ) در ايـن آيه اشاره به يكى ديگر از روشهاى حساب شده و خطرناك منافقان مى كند و آن اين كه آنها به هنگامى كه كار خلافى را آشكارا انجام مى دهندبراى تبرئه خود ظاهرا در مقام جبران بر مى آيند و با اين نوسانها و اعمال ضد ونقيض , چهره اصلى خود را پنهان مى دارند.
آيه مى گويد: ((هرگاه خداوند تو را به سوى گروهى از اينها باز گرداند و از تواجازه بخواهند كه در مـيدان جهاد ديگرى شركت كنند, به آنها بگو, هيچ گاه با من درهيچ جهادى شركت نخواهيد كـرد, و هـرگـز هـمـراه مـن بـا دشـمـنى نخواهيد جنگيد)) !(فان رجعك اللّه الى طائفة منهم فاستاذنوك للخروج فقل لن تخرجوا معى ابدا ولن تقاتلوا معى عدوا).
يـعـنـى پـيامبر(ص ) بايد آنها را براى هميشه مايوس كند و روشن سازد كه ديگركسى فريبشان را نخواهد خورد.
جـمله ((طائفة منهم )) (گروهى از ايشان ) نشان مى دهد كه همه آنان حاضرنبودند از اين طريق وارد شوند و پيشنهاد شركت در جهاد ديگرى را عرضه بدارند.
سـپس دليل عدم قبول پيشنهاد آنان را چنين بيان مى كند: ((شما براى نخستين بار راضى شديد كه از ميدان جهاد كناره گيرى كنيد و در خانه ها بنشينيد, هم اكنون نيز به متخلفان بپيونديد, و با آنها در خانه ها بنشينيد)) (انكم رضيتم بالقعود اول مرة فاقعدوا مع الخالفين ).