بازگشت

روش محكمتر در برابر منافقان


پـس از آن كـه منافقان با تخلف صريح از شركت در ميدان جهاد پرده ها رادريدند و كارشان بر ملا شد, خداوند به پيامبرش دستور مى دهد روش صريحتر ومحكمترى در برابر آنها اتخاد كند تا براى هميشه فكر نفاق و منافق گرى از مغزهاى ديگران برچيده شود.
لـذا مى فرمايد: ((بر هيچ يك از آنها (منافقان ) كه از دنيا مى روند نماز مگزار)) !(ولا تصل على احد منهم مات ابدا). ((و هيچ گاه در كنار قبر او براى طلب آمرزش و استغفار نايست )) (ولا تقم على قبره ) .
در حقيقت اين يك نوع مبارزه منفى , و در عين حال مؤثر, در برابر گروه منافقان است .
و اين يك برنامه مبارزه حساب شده در برابر گروه منافقان در آن زمان بود كه امروز هم مسلمانان بايد از روشهاى مشابه آن استفاده كنند.
در پـايان آيه بار ديگر دليل اين دستور را روشن مى سازد و مى فرمايد: ((اين حكم به خاطر آن است كه آنها به خدا و پيامبرش كافر شدند)) (انهم كفروا باللّه ورسوله ).
((و در حـالى كه فاسق و مخالف فرمان خدا بودند از دنيا رفتند)) (وماتوا وهم فاسقون ) نه از كرده خود پشيمان شدند و نه با آب توبه لكه هاى گناه را از دامان شستند.
(آيـه ) در ايـنجا ممكن بوده است سؤالى براى ما مسلمانان مطرح شود كه اگر منافقان به راستى اين همه از رحمت خدا دورند پس چرا خداوند به آنها اين همه محبت كرده و اين همه مال و فرزند (نيروى اقتصادى و انسانى ) را دراختيارشان قرار داده است .
در آيه مورد بحث روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده و پاسخ اين سؤال راچنين مى دهد: ((اموال و فرزندانشان هيچ گاه نبايد مايه اعجاب تو شود)) (ولا تعجبك اموالهم واولا دهم ).
چرا كه به عكس آنچه مردم ظاهربين خيال مى كنند, اين اموال و فرزندان نه تنهاباعث خوشوقتى آنها نيست , بلكه ((خداوند مى خواهد آنان را به وسيله اينها در دنيامجازات كند, و با حال كفر جان بدهند)) (انما يريداللّه ان يعذبهم بها فى الدنياوتزهق انفسهم وهم كافرون ).
اين آيه اشاره به اين واقعيت مى كند كه امكانات اقتصادى و نيروهاى انسانى در دست افراد ناصالح نـه تـنها سعادت آفرين نيست , بلكه غالبا مايه دردسر و بلا وبدبختى است , زيرا چنين اشخاصى نه امـوال خـود را بـه مورد, مصرف مى كنند و نه فرزندان سر به راه و با ايمان و تربيت يافته اى دارند, بـلـكـه اموالشان مايه غفلت آنها ازخدا و مسائل اساسى زندگى است و فرزندانشان هم در خدمت ظالمان و فاسدان قرار مى گيرند.
مـنـتها براى كسانى كه ثروت و نيروى انسانى را اصيل مى پندارند و چگونگى مصرف آن , براى آنها مطرح نيست , زندگانى اين گونه اشخاص دورنماى دل انگيزى دارد, اما اگر به متن زندگيشان نزديكتر شويم و به اين حقيقت نيز توجه كنيم كه چگونگى بهره بردارى از اين امكانات مطرح است تصديق خواهيم كرد كه هرگزافراد خوشبختى نيستند.
(آيـه ) در اين آيه و آيه بعد باز سخن در باره منافقان است آيه مى گويد:((هنگامى كه سوره اى در بـاره جـهـاد نـازل مى شود و از مردم دعوت مى كند كه به خداايمان بياوريد (يعنى بر ايمان خود ثابت قدم بمانند و آن را تقويت نمايند) و همراه پيامبر خدا(ص ) در راه او جهاد كنيد, در اين هنگام مـنـافقان قدرتمند كه توانايى كافى از نظر جسمى و مالى براى شركت در ميدان جنگ دارند از تو اجـازه مـى خـواهـنـد كه درميدان جهاد شركت نكنند و مى گويند بگذار ما با قاعدين (آنها كه از جـهـادمعذورند) باشيم )) (واذا انزلت سورة ان آمنوا باللّه وجاهدوا مع رسوله استاذنك اولوا الطول منهم وقالوا ذرنا نكن مع القاعدين ).
(آيه ) در اين آيه قرآن آنها را با اين جمله مورد ملامت و مذمت قرارمى دهد كه ((آنها راضى شدند با متخلفان باقى بمانند)) (رضوا بان يكونوا مع الخوالف ).
بـعدا اضافه مى كند كه ((اينها بر اثر گناه و نفاق به مرحله اى رسيده اند كه برقلبهايشان مهر زده شده , به همين دليل چيزى نمى فهمند)) (وطبـع على قلوبهم فهم لا يفقهون ).
(آيـه ) در ايـن آيـه از گـروهى كه در نقطه مقابل اين دسته قرار دارند و صفات و روحيات آنها, و همچنين سرانجام كارشان درست به عكس آنهاست , سخن به ميان آمده .
آيـه چـنـيـن مى گويد: ((اما پيامبر و آنها كه با او ايمان آوردند با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند)) (لكن الرسول والذين آمنوا معه جاهدوا باموالهم وانفسهم ).
و سرانجام كارشان اين شد كه ((همه نيكيها براى آنهاست )) و خيرات مادى ومعنوى در اين جهان و جهان ديگر نصيبشان است (واولئ ك لهم الخيرات ).
((و گروه رستگاران همينها هستند)) (واولئ ك هم المفلحون ).
از ايـن آيـه بـه خـوبى استفاده مى شود كه اگر ((ايمان )) و ((جهاد)) توام گرددهرگونه خير و بـركـتـى را بـا خود همراه خواهد داشت , و جز در سايه اين دو, نه راهى به سوى فلاح و رستگارى است , و نه نصيبى از خيرات و بركات مادى و معنوى .
(آيـه ) در ايـن آيـه بـه قـسـمتى از پاداشهاى اخروى اين گروه اشاره كرده ,مى گويد: ((خداوند بـاغـهـايـى از بهشت براى آنان فراهم ساخته كه از زير درختانش نهرها جريان دارد)) (اعداللّه لهم جنات تجرى من تحتها الا نهار).
و تـاكـيـد مـى كند: اين نعمت و موهبت عاريتى و فناپذير نيست بلكه ((جاودانه در آن مى مانند)) (خالدين فيها) ((و اين پيروزى بزرگى است )) (ذلك الفوز العظيم ).
(آيـه ) در اين آيه به تناسب بحثهاى گذشته , پيرامون منافقان بهانه جو وعذرتراش اشاره به وضع دو گروه از تخلف كنندگان از جهاد شده است .
نخست مى گويد: ((گروهى از اعراب باديه نشين كه از شركت در ميدان جهاد واقعامعذور بودند نزد تو آمده اند تا به آنها اجازه داده شود و معاف گردند)) (وجاالمعذرون من الا عراب ليؤذن لهم ) .
و در مقابل ((كسانى كه به خدا و پيامبر دروغ گفتند, بدون هيچ عذرى در خانه خود نشستند)) و به ميدان نرفتند (وقعد الذين كذبوا اللّه ورسوله ).
در پايان آيه , گروه دوم را شديدا تهديد كرده , مى گويد: ((به زودى به آن دسته از ايشان كه كافر شدند عذاب دردناكى خواهد رسيد)) (سيصيب الذين كفروا منهم عذاب اليم ).
آيـه ـ شان نزول : چنين نقل شده كه يكى از ياران با اخلاص پيامبر(ص )عرض كرد: اى پيامبر خدا ! من پيرمردى نابينا و ناتوانم , حتى كسى كه دست مرابگيرد و به ميدان جهاد بياورد, ندارم , آيا اگر در جـهـاد شركت نكنم معذورم ؟پيامبر(ص ) سكوت كرد, سپس آيه نازل شد و به اين گونه افراد اجازه داد.
تفسير: در اين آيه و دو آيه بعد براى روشن ساختن وضع همه گروهها از نظرمعذور بودن يا نبودن در زمينه شركت در جهاد تقسيم بندى مشخصى شده است .
نـخست مى گويد: ((كسانى كه ضعيف و ناتوان هستند (بر اثر پيرى و يا نقص اعضا همچون فقدان بـيـنايى ) همچنين بيماران و آنها كه وسيله لازم براى شركت درميدان جهاد در اختيار ندارند بر آنـهـا ايـرادى نـيـسـت كـه در ايـن بـرنامه واجب اسلامى شركت نكنند)) (ليس على الضعفا ولا على المرضى ولا على الذين لا يجدون ماينفقون حرج ).
ايـن سـه گـروه در هر قانونى معافند, و عقل و منطق نيز معاف بودن آنها را امضامى كند و مسلم است كه قوانين اسلامى در هيچ مورد از منطق و عقل جدا نيست .
سـپس يك شرط مهم براى حكم معافى آنها بيان كرده , مى گويد ((اين درصورتى است كه آنها از هرگونه خيرخواهى مخلصانه در باره خدا و پيامبرش دريغ ‌ندارند)) (اذا نصحوا للّه ورسوله ).
و بـا سـخن و طرز رفتار خود مجاهدان را تشويق كنند و در تضعيف روحيه دشمن و فراهم آوردن مقدمات شكست آنها كوتاهى نورزند.
بـعـدا بـراى بـيان دليل اين موضوع مى فرمايد: اين گونه افراد مردان نيكوكارى هستند و ((براى نـيـكوكاران هيچ راه ملامت و سرزنش و مجازات و مؤاخذه وجودندارد)) (ما على المحسنين من سبيل ).
و در پـايـان آيـه خـدا را بـا دو صفت از اوصاف بزرگش به عنوان دليل ديگرى برمعاف بودن اين گـروهـهـاى سـه گـانـه توصيف مى كند و مى گويد: ((خداوند غفور ورحيم است )) (واللّه غفور رحيم ).
آيـه ـ شـان نـزول : در روايات مى خوانيم كه هفت نفر از فقراى انصارخدمت پيامبر(ص ) رسيدند و تـقـاضـا كردند وسيله اى براى شركت در جهاد دراختيارشان گذارده شود, اما چون پيامبر(ص ) وسـيله اى در اختيار نداشت , جواب منفى به آنها داد, آنها با چشمهاى پر از اشك از خدمتش خارج شدند و بعدا به نام ((بكائون )) مشهور گشتند.