بازگشت

معذوراني كه از عشق جهاد اشك مي ريختند


در ايـن آيـه نـيـز بـه گـروه چـهـارمى اشاره مى كند كه آنها هم از شركت در جهادمعاف شدند, مـى گـويد: ((همچنين بر آن گروه ايراد نيست كه وقتى نزد تو آمدند كه مركبى براى شركت در مـيـدان جـهاد در اختيارشان بگذارى , گفتى مركبى در اختيارندارم كه شما را بر آن سوار كنم , نـاچـار از نزد تو خارج شدند در حالى كه چشمهايشان اشكبار بود, و اين اشك به خاطر اندوهى بود كـه از نـداشـتـن وسيله براى انفاق در راه خدا سرچشمه مى گرفت )) (ولا على الذين اذا ما اتوك لتحملهم قلت لا اجد ما احملكم عليه تولوا واعينهم تفيض من الدمع حزنا الا يجدوا ما ينفقون ).
(آيه ) در اين آيه , حال گروه پنجم را شرح مى دهد يعنى آنها كه به هيچ وجه در پيشگاه خدا معذور نـبوده و نخواهند بود, مى فرمايد: ((راه مؤاخذه ومجازات تنها به روى كسانى گشوده است كه از تـو اجـازه مى خواهند در جهاد شركت نكنند در حالى كه امكانات كافى و وسائل لازم براى اين كار در اختيار دارند و كاملابى نيازند)) (انما السبيل على الذين يستاذنونك وهم اغنيا).
سپس اضافه مى كند: اين ننگ براى آنها بس است كه ((راضى شدند با افرادناتوان و بيمار و معلول در مدينه بمانند)) و از افتخار شركت در جهاد محروم گردند(رضوا بان يكونوا مع الخوالف ).
و اين كيفر نيز آنها را بس كه خداوند قدرت تفكر و ادراك را از آنها به خاطر اعمال زشتشان گرفته ((و بـر دلـهـايـشان مهر نهاده و به همين دليل چيزى نمى دانند)) (وطبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون ).
از ايـن آيـه بـه خـوبى روحيه قوى و عالى سربازان اسلام روشن مى شود كه چگونه افتخار جهاد و شـهادت را بر هر افتخار ديگرى مقدم مى داشتند, و از همين جا يكى از عوامل مهم پيشرفت سريع اسلام در آن روز و عقب ماندگى امروز ماروشن مى شود.