بازگشت

به عذرها و سوگندهاي دروغينشان اعتنا نكنيد


ايـن سلسله از آيات همچنان پيرامون اعمال شيطانى منافقان سخن مى گويد,نخست مى فرمايد: ((هـنـگـامـى كـه شـما (از جنگ تبوك ) به مدينه باز مى گرديد,منافقان به سراغ شما مى آيند و عذرخواهى مى كنند)) (يعتذرون اليكم اذا رجعتم اليهم ).
در ايـنـجـا روى سخن را به پيامبرش به عنوان رهبر مسلمين كرده , مى گويد: ((به منافقان بگو: عذرخواهى مكنيد, ما هرگز به سخنان شما ايمان نخواهيم آورد)) (قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم ).
((چـرا كـه خداوند ما را از اخبار شما آگاه ساخته )) بنابراين ما از نقشه هاى شيطانى شما به خوبى باخبريم ! (قد نبانا اللّه من اخباركم ).
ولـى در عـيـن حـال راه بازگشت و توبه , به سوى شما باز است , ((و به زودى خداوند وپيامبرش اعمال شما را مى بينند)) (وسيرى اللّه عملكم ورسوله ).
بـعـد مـى فرمايد: همه اعمال و نيات شما امروز ثبت و بايگانى مى شود,((سپس به سوى كسى كه اسرار پنهان و آشكار را مى داند باز مى گرديد, و او شما را به اعمالتان آگاه مى كند)) و جزاى آن را به شما خواهد داد (ثم تردون الى عالم الغيب والشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون ).
(آيـه ) در ايـن آيـه بـار ديگر اشاره به سوگندهاى دروغين منافقان كرده ,مى فرمايد: ((آنها براى فريب شما به زودى دست به دامن قسم مى زنند, و هنگامى كه به سوى آنان بازگشتيد سوگند به خـدا يـاد مـى كـنـنـد كه از آنها صرفنظر كنيد)) و اگرخطايى كرده اند مشمول عفوشان سازيد (سيحلفون باللّه لكم اذا انقلبتم اليهم لتعرضوا عنهم ).
در حقيقت آنها از هر درى وارد مى شوند, گاهى از طريق عذرخواهى مى خواهند خود را بى گناه قـلمداد كنند, و گاهى با اعتراف به گناه , تقاضاى عفو وگذشت دارند, شايد بتوانند در دل شما نفوذ كنند.
ولى شما به هيچ وجه تحت تاثير آنان قرار نگيريد و ((از آنها روى گردانيد))(فاعرضوا عنهم ) اما به عنوان اعتراض و خشم و انكار! نه به عنوان عفو وبخشش وگذشت .
سـپس به عنوان تاكيد و توضيح و بيان دليل مى فرمايد: ((چرا كه آنهاموجوداتى پليدند)) و بايد از چنين موجوادت پليدى صرفنظر كرد (انهم رجس ).
و چون چنينند ((جايگاهشان دوزخ است )) (وماويهم جهنم ).
زيرا بهشت جاى نيكان و پاكان است , نه جايگاه پليدان و آلودگان !.
اما ((همه اينها نتيجه اعمالى است كه خودشان انجام داده اند)) (جزا بما كانوايكسبون ).
(آيـه ) در ايـن آيه اشاره به يكى از سوگندهاى آنها شده و آن اين كه : ((بااصرار و سوگند از شما مى خواهند كه از آنها خشنود شويد)) (يحلفون لكم لترضواعنهم ).
جالب اين كه در اين مورد خداوند نمى فرمايد: از آنها راضى نشويد, بلكه با تعبيرى كه بوى تهديد از آن مـى آيـد, مـى فـرمايد: ((اگر هم شما از آنها راضى شويد خدا هرگزاز جمعيت فاسقان راضى نخواهد شد)) (فان ترضوا عنهم فان اللّه لا يرضى عن القوم الفاسقين ).
شـك نـيـسـت آنـهـا از نـظر دينى و اخلاقى اهميتى براى خشنودى مسلمانان قائل نبودند, بلكه مـى خـواستند از اين راه كدورتهاى قلبى آنان را بشويند تا در آينده از عكس العملهاى آنان در امان بمانند.