بازگشت

بتخانه اي در چهره مسجد


در ايـن آيـه بـه وضـع گـروه ديـگرى از مخالفان اشاره كرده , مى گويد: ((گروهى ديگر از آنها مـسجدى در مدينه اختيار كردند)) كه هدفهاى شومى زير اين نام مقدس داشتند (والذين اتخذوا مسجدا).
سپس هدفهاى آنها را در چهار قسمت زير خلاصه مى كند:.
1ـ منظورآنهااين بودكه بااين عمل ((ضرروزيانى ))به مسلمانان برسانند(ضرارا).
2ـ ((تقويت مبانى كفر)) و بازگشت دادن مردم به وضع قبل از اسلام (وكفرا).
3ـ ((ايجاد تفرقه در ميان صفوف مسلمانان )) (وتفريقا بين المؤمنين ).
زيـرا با اجتماع گروهى در اين مسجد, مسجد ((قبا)) كه نزديك آن بود و يامسجد پيامبر(ص ) كه از آن فاصله داشت از رونق مى افتاد.
از اين جمله , چنين بر مى آيد كه نبايد فاصله بين مساجد آن چنان باشد كه روى اجتماع يكديگر اثر بگذارند.
4ـ آخـرين هدف آنها اين بود كه : ((مركز و كانونى براى كسى كه با خدا وپيامبرش از پيش مبارزه كـرده بـود (و سـوابق سوئش بر همگان روشن بود) بسازند تااز اين پايگاه نفاق , برنامه هاى خود را عملى سازند)) (وارصادا لمن حارب اللّه ورسوله من قبل ).
ولى عجب اين است كه تمام اين اغراض سؤ و اهداف شوم را در يك لباس زيبا و ظاهرفريب پيچيده بودندS( ((و حتى سوگند ياد مى كردند كه ما جز نيكى قصد ونظر ديگرى نداشتيم )) (وليحلفن ان اردنا الا الحسنى ).
ولـى قـرآن اضـافه مى كند: ((خداوندى (كه از اسرار درون همه آگاه است وغيب و شهود برايش يكسان مى باشد) گواهى مى دهد كه بطورمسلم آنها دروغگوهستند)) (واللّه يشهد انهم لكاذبون ).
(آيـه ) خداوند در اين آيه تاكيد بيشترى روى اين موضوع حياتى كرده , به پيامبرش صريحا دستور مى دهد كه : ((هرگز در اين مسجد قيام به عبادت مكن )) ونماز مگزار (لا تقم فيه ابدا).
بـلـكه به جاى اين مسجد ((شايسته تر اين است كه در مسجدى قيام به عبادت كنى كه شالوده آن در روز نـخست براساس تقوا گذارده شده است )) (لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه ).
نه اين مسجدى كه شالوده و اساسش از روز نخست بر كفر و نفاق و بى دينى و تفرقه بنا شده است .
سـپـس قـرآن اضـافـه مى كند: علاوه بر اين كه اين مسجد از اساس بر شالوده تقوا گذارده شده , ((گروهى از مردان در آن به عبادت مشغولند كه دوست مى دارندخود را پاكيزه نگه دارند, و خدا پاكيزگان را دوست دارد)) (فيه رجال يحبون ان يتطهروا واللّه يحب المطهرين ).
پـاكـيـزگـى و طهارت در اينجا معنى وسيعى دارد كه هرگونه پاكسازى روحانى ازآثار شرك و گناه , و جسمانى از آثار آلودگى به كثافات را شامل مى شود.
(آيـه ) در اين آيه مقايسه اى ميان دو گروه مؤمنان كه مساجدى همچون مسجد قبا را بر پايه تقوا بـنا مى كنند با منافقاتى كه شالوده كار خود را بر كفر و نفاق وتفرقه و فساد قرار مى دهند به عمل آمده است .
نـخـسـت مـى گويد: ((آيا كسى كه بناى آن مسجد را بر پايه تقوا و پرهيز ازمخالفت فرمان خدا و جـلـب خـشـنودى او نهاده است بهتر است , يا كسى كه شالوده آن را بر لبه پرتگاه سستى در كنار دوزخ نـهـاده كه به زودى در آتش جهنم سقوطخواهد كرد)) ! (افمن اسس بنيانه على تقوى من اللّه ورضوان خير ام من اسس بنيانه على شفا جرف هار فانهاربه فى نار جهنم ).
تـشـبـيـه فوق با نهايت روشنى و وضوح بى ثباتى و سستى كار منافقان واستحكام و بقاى كار اهل ايمان و برنامه هاى آنها را روشن مى سازد.
و از آنـجـا كـه گروه منافقان هم به خويشتن ستم مى كنند و هم به جامعه , درآخر آيه مى فرمايد: ((خداوند ظالمان را هدايت نمى كند)) (واللّه لا يهدى القوم الظالمين ).
(آيـه ) در ايـن آيـه اشـاره به لجاجت و سرسختى منافقان كرده , مى گويد:آنها چنان در كار خود سـرسـخـتـنـد و در نـفـاق سرگردان , و در تاريكى و ظلمت كفرحيرانند كه حتى ((بنايى را كه خودشان بر پا كردند همواره به عنوان يك عامل شك و ترديد ـيا يك نتيجه شك و ترديدـ در قلوب آنـهـا باقى مى ماند, مگر اين كه دلهاى آنها قطعه قطعه شود و بميرند)) (لا يزال بنيانهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم الا ان تقطع قلوبهم ).
و در آخر آيه مى گويد: ((و خداوند دانا و حكيم است )) (واللّه عليم حكيم ).
اگـر بـه پـيامبرش دستور مبارزه و درهم كوبيدن چنين بناى ظاهرا حق به جانبى را داد به خاطر آگـاهـى از نيات سؤ بناكنندگان و باطن و حقيقت اين بنا بود اين دستور عين حكمت و بر طبق مصلحت و صلاح حال جامعه اسلامى صادر شد نه يك قضاوت عجولانه بود و نه زاييده يك هيجان و عصبانيت .