بازگشت

ستمگران پيشين و شما


در ايـن آيـه نـيـز اشـاره بـه مجازاتهاى افراد ستمگر و مجرم در اين جهان مى كند و با توجه دادن مـسلمانان به تاريخ گذشته به آنها گوشزد مى نمايد كه اگر راه آنان را بپويند به همان سرنوشت گرفتار خواهندشد.
نـخـسـت مـى گـويـد: ((ما امتهاى قبل از شما را هنگامى كه دست به ستمگرى زدند و با اين كه پـيامبران با دلائل و معجزات روشن براى هدايت آنان آمدند هرگز به آنها ايمان نياوردند, هلاك و نـابـود سـاخـتـيـم )) (ولقد اهلكنا القرون من قبلكم لماظلموا وجاتهم رسلهم بالبينات وما كانوا ليؤمنوا).
و در پـايـان آيه مى افزايد: اين برنامه مخصوص جمعيت خاصى نيست ((اين چنين مجرمان را كيفر مى دهيم )) (كذلك نجزى القوم المجرمين ).
(آيه ) در اين آيه مطلب را صريحتر بيان مى كند و مى گويد: ((سپس شما راجانشين آنها در زمين قـرار داديـم تـا ببينيم چگونه عمل مى كنيد)) (ثم جعلناكم خلا ئف فى الا رض من بعدهم لننظر كيف تعملون ).
از جـمـله ((وما كانوا ليؤمنوا)) (چنان نبود كه ايمان بياورند) استفاده مى شود كه خداوند تنها آن گـروهـى را بـه هـلاكت كيفر مى دهد كه اميدى به ايمان آنها در آينده نيزنباشد, و به اين ترتيب اقوامى كه در آينده ممكن است ايمان بياورند مشمول چنين كيفرهايى نمى شوند.
آيـه ـ شان نزول : اين آيه و دو آيه بعد از آن در باره چند نفر از بت پرستان نازل شده , چرا كه خدمت پـيامبر(ص ) آمدند و گفتند: آنچه در اين قرآن در باره ترك عبادت بتهاى بزرگ ما, لات و عزى و مـنـات و هبل و همچنين مذمت از آنان واردشده براى ما قابل تحمل نيست , اگر مى خواهى از تو پيروى كنيم , قرآن ديگرى بياوركه اين ايراد در آن نباشد ! و يا حداقل اين گونه مطالب را در قرآن كنونى تغيير ده !.
تـفسير: اين آيات نيز در تعقيب آيات گذشته پيرامون مبدا و معاد سخن مى گويد, نخست به يكى از اشـتباهات بزرگ بت پرستان اشاره كرده , مى گويد:((هنگامى كه آيات آشكار و روشن ما بر آنها خـوانـده مـى شـود, آنها كه به رستاخيز ولقاى ما ايمان ندارند مى گويند: قرآن ديگرى غير از اين بياور و يا لااقل اين قرآن را,تغيير ده )) (واذا تتلى عليهم آياتنا بينات قال الذين لا يرجون لقائـنا ائت بقرآن غيرهذا او بدله ).
اين بى خبران بينوا, پيامبر(ص ) را براى رهبرى خود نمى خواستند, بلكه او رابه پيروى از خرافات و اباطيل خويش دعوت مى كردند.
قـرآن با صراحت آنها را از اين اشتباه بزرگ در مى آورد, و به پيغمبر(ص )دستور مى دهد كه به آنها ((بـگـو: بـراى مـن مـمكن نيست كه از پيش خود آن را تغييردهم )) (قل ما يكون لى ان ابدله من تلقائ نفسى ).
سپس براى تاكيد اضافه مى كند: ((من فقط پيروى از چيزى مى كنم كه بر من وحى مى شود)) (ان اتبع الا ما يوحى الى ).
نـه تنها نمى توانم تغيير و تبديلى در اين وحى آسمانى بدهم , بلكه ((اگركمترين تخلفى از فرمان پروردگار بكنم , از مجازات آن روز بزرگ (رستاخيز)مى ترسم )) (انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم ).
(آيـه ) در ايـن آيـه بـه دليل اين موضوع مى پردازد و مى گويد به آنها بگو: من كمترين اراده اى از خودم در باره اين كتاب آسمانى ندارم ((و اگر خدا مى خواست اين آيات را بر شما تلاوت نمى كردم و از آن آگاهتان نمى ساختم )) (قل لو شا اللّه ماتلوته عليكم ولا ادريكم به ).
به دليل اين كه ((سالها پيش از اين در ميان شما زندگى كردم )) (فقد لبثت فيكم عمرا من قبله ) و هـرگز اين گونه سخنان را از من نشنيده ايد, اگر آيات از ناحيه من بودلابد در اين مدت چهل سال از فكر من بر زبانم جارى مى شد و حداقل گوشه اى ازآن را بعضى از من شنيده بودند.
((آيا مطلبى را به اين روشنى درك نمى كنيد)) (افلا تعقلون ).
(آيـه ) باز براى تاكيد اضافه مى كند كه من به خوبى مى دانم بدترين انواع ظلم و ستم آن است كه كـسـى بر خدا افترا ببندد ((چه كسى ستمكارتر است از كسى كه دروغى را به خدا نسبت بدهد)) (فمن اظلم ممن افترى على اللّه كذبا).
بنابراين چگونه چنين گناه بزرگى را ممكن است من مرتكب بشوم .
((همچنين كار كسى كه آيات الهى را تكذيب مى كند)) نيز بزرگترين ظلم و ستم است (او كذب بياته ).
اگـر شـما از عظمت گناه تكذيب و انكار آيات حق بى خبريد من بى خبرنيستم , و به هر حال اين كار شما جرم بزرگى است , و ((مجرمان هرگز رستگارنخواهند شد)) (انه لا يفلح المجرمون ).