بازگشت

هر جمعيتي سرانجامي دارد


در ايـن آيـه خـداونـد به يكى از قوانين آفرينش يعنى فنا و نيستى ملتها, اشاره مى كند و بحثهاى مـربوط به زندگى فرزندان آدم در روى زمين و سرانجام وسرنوشت گنهكاران كه در آيات قبل گـفـتـه شـد با اين بحث روشنتر مى شودS( نخست مى گويد: ((براى هر امتى زمان و مدت معينى وجود دارد)) (ولكل امة اجل ).
((وبـه هـنـگـامـى كـه ايـن اجل فرا رسد, نه لحظه اى تاخير خواهند كرد و نه لحظه اى بر آن پيشى مى گيرند)) (فاذا جا اجلهم لا يستاخرون ساعة ولا يستقدمون ).
يـعـنـى , مـلـتـهـاى جـهان همانند افراد, داراى مرگ و حياتند, ملتهايى از صفحه زمين برچيده مى شوند, و به جاى آنها ملتهاى ديگرى قرار مى گيرند, قانون مرگ وحيات مخصوص افراد انسان نـيست , بلكه اقوام و جمعيتها و جامعه ها را نيز در برمى گيردS( با اين تفاوت كه مرگ ملتها غالبا بر اثر انحراف از مسير حق و عدالت وروى آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در درياى شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستى و تن پرورى مى باشد.
هـنـگامى كه ملتهاى جهان در چنين مسيرهايى گام بگذارند, و از قوانين مسلم آفرينش منحرف گـردنـد, سـرمـايـه هاى هستى خود را يكى پس از ديگرى از دست خواهند داد و سرانجام سقوط مى كنند.