بازگشت

معبودهاي بي خاصيت


در ايـن آيـه نـيـز بحث ((توحيد)), از طريق نفى الوهيت بتها, تعقيب شده است ,و با دليل روشنى بى ارزش بودن بتها اثبات گرديده : ((آنها غير از خدا معبودهايى رامى پرستند كه نه زيانى به آنان مى رساند (كه از ترس زيانشان آنها را بپرستند) و نه سودى مى رساند)) كه به خاطر سودشان مورد, عبادت قرار دهند (ويعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم ولا ينفعهم ).
سـپـس بـه ادعـاى واهى بت پرستان پرداخته , مى گويد: ((آنها مى گويند: اين بتهاشفيعان ما در پيشگاه خدا هستند)) (ويقولون هؤلا شفعاؤنا عنداللّه ).
يـعـنـى S( مـى تـوانند از طريق شفاعت , منشا سود و زيانى شوند, هر چند مستقلااز خودشان كارى ساخته نباشد.
اعتقاد به شفاعت بتها يكى از انگيزه هاى بت پرستى بود.
قـرآن در پـاسـخ اين پندار مى گويد: ((آيا شما خداوند را به چيزى خبر مى دهيدكه در آسمانها و زمين سراغ ندارد)) (قل اتنبؤون اللّه بما لا يعلم فى السموات ولا فى الا رض ).
كـنايه از اين كه اگر خدا چنين شفيعانى مى داشت , در هر نقطه اى از زمين و آسمان كه بودند, از وجودشان آگاه بود.
و در پـايـان آيـه بـراى تـاكـيـد مـى فـرمـايد: ((خداوند منزه , و برتر است از شريكهايى كه براى او مى سازند)) (سبحانه وتعالى عما يشركون ).
(آيـه ) ايـن آيـه به تناسب بحثى كه در آيه قبل در زمينه نفى شرك وبت پرستى گذشت اشاره به فـطرت توحيدى همه انسانها كرده , مى گويد: ((در آغازهمه افراد بشر امت واحدى بودند)) و جز توحيد در ميان آنها آيين ديگرى نبود (وماكان الناس الا امة واحدة ).
اين فطرت توحيدى كه در ابتدا دست نخورده بود با گذشت زمان بر اثر افكاركوتاه و گرايشهاى شـيـطـانـى , دسـتخوش دگرگونى شد, گروهى از جاده توحيدمنحرف شدند و به شرك روى آوردنـد و طـبـعـا ((جـامـعه انسانى به دو گروه مختلف تقسيم شد)) گروهى موحد و گروهى مشرك (فاختلفوا).
بـنـابـرايـن شـرك در واقع يك نوع بدعت و انحراف از فطرت است , انحرافى كه از مشتى اوهام و پندارهاى بى اساس سرچشمه گرفته است .
در ايـنـجـا مـمكن بود اين سؤال پيش بيايد كه چرا خداوند اين اختلاف را ازطريق مجازات سريع مشركان بر نمى چيند.
قـرآن بلافاصله براى پاسخ به اين سؤال اضافه مى كند: ((و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (در باره عدم مجازات سريع آنان ) از قبل صادر نشده بود, در ميان آنهادر آنچه اختلاف داشتند داورى مى شد)) و سپس همگى به مجازات مى رسيدند(ولولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون ).