بازگشت

عظمت و حقانيت دعوت قرآن


در ايـنـجـا قرآن به پاسخ قسمت ديگرى از سخنان نارواى مشركان مى پردازد,چرا كه آنها تنها در شناخت مبدا گرفتار انحراف نبودند, بلكه به پيامبراسلام (ص ) نيزافترا مى زدند, كه قرآن را با فكر خود ساخته و به خدا نسبت داده است .
آيـه مى گويد: ((شايسته نيست كه اين قرآن بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شده باشد)) (وما كان هذا القرآن ان يفترى من دون اللّه ).
سـپـس بـه ذكر دليل بر اصالت قرآن و وحى آسمانى بودنش پرداخته , مى گويد:((ولى اين قرآن كتب آسمانى پيش از خود را تصديق مى كند)) (ولكن تصديق الذى بين يديه ).
يـعـنى تمام بشارات و نشانه هاى حقانيتى كه در كتب آسمانى پيشين آمده برقرآن و آورنده قرآن كاملا منطبق است و اين خود ثابت مى كند كه تهمت و افترا برخدا نيست و واقعيت دارد.
سـپـس دلـيـل ديگرى بر اصالت اين وحى آسمانى ذكر كرده , مى گويد: ((و اين قرآن شرح كتب اصـيـل انـبـيـا پيشين و بيان احكام اساسى و عقائد اصولى آنها است و به همين دليل شكى در آن نيست كه از طرف پروردگار عالميان است )) (وتفصيل الكتاب لا ريب فيه من رب العالمين ).
و بـه تـعبير ديگر هيچ گونه تضادى با اصول برنامه انبيا گذشته ندارد, بلكه تكامل آن تعليمات و برنامه ها در آن ديده مى شود, و اگر اين قرآن مجعول بود حتمامخالف و مباين آنها بود.
(آيـه ) در ايـن آيـه دليل سومى بر اصالت قرآن ذكر كرده , مى گويد: ((آنهامى گويند اين قرآن را پيامبر(ص ) به دروغ به خدا نسبت داده , به آنها بگو: اگر راست مى گوييد شما هم مثل يك سوره آن را بياوريد, و از هر كس مى توانيد غير از خدابراى همكارى دعوت كنيد)) ولى هرگز توانايى بر ايـن كـار را نـخـواهـيد داشت , به همين دليل ثابت مى شود كه اين وحى آسمانى است (ام يقولون افتريه قل فاتوابسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقين ).
اين آيه از جمله آياتى است كه با صراحت اعجاز قرآن را بيان مى كند نه تنهاهمه قرآن را بلكه حتى اعـجـاز يـك سـوره را, و از همه جهانيان بدون استثنا دعوت مى كند كه اگر معتقديد اين آيات از طرف خدا نيست همانند آن و يا لااقل هماننديك سوره آن را بياوريد.
(آيـه ) در ايـن آيـه اشاره به يكى از علل اساسى مخالفتهاى مشركان كرده ,مى گويد: آنها قرآن را بـه خـاطـر اشـكالات و ايرادهايى انكار نمى كردند ((بلكه تكذيب و انكارشان به خاطر اين بود كه از محتواى آن آگاهى نداشتند)) (بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه ).
در حـقـيـقـت آنـها هيچ گونه دليلى بر نفى مبدا و معاد نداشتند و تنها جهل وبى خبرى ناشى از خرافات و عادت به مذهب نياكان سد راهشان بود.
و يا جهل به اسرار احكام جهل به مفهوم بعضى از آيات متشابه و جهل به درسهاى عبرت انگيزى كه هدف نهايى ذكر تاريخ پيشينيان بوده است .
مجموع اين جهالتها و بى خبريها, آنها را وادار به انكار و تكذيب مى كرد ((درحالى كه هنوز تاويل و تفسير و واقعيت مسائل مجهول براى آنها روشن نشده بود))(ولما ياتهم تاويله ).
قـرآن سـپـس اضافه مى كند كه اين روش نادرست , منحصر به مشركان عصر جاهليت نيست بلكه ((اقـوام گـمـراه گـذشته نيز (به همين گرفتارى مبتلا بودند, آنها نيز بدون اين كه تحقيق در شـنـاخـت واقعيتها بكنند و يا انتظار براى تحقق آنها بكشند) حقايق راانكار و تكذيب مى كردند)) (كذلك كذب الذين من قبلهم ).
در حالى كه عقل و منطق حكم مى كند كه انسان چيزى را كه نمى داند, هرگزانكار نكند, بلكه به جستجو و تحقيق بپردازد.
و در پـايان آيه روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده , مى گويد: ((پس بنگر عاقبت كار اين ستمكاران به كجا كشيد)) (فانظر كيف كان عاقبة الظالمين ).
يعنى اينها نيز به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.
(آيـه ) در اين آيه اشاره به دو گروه عظيم مشركان كرده , مى گويد: اينهاهمگى به اين حال باقى نـمـى مانند بلكه ((گروهى از آنان (كه روح حق طلبى دروجودشان نمرده است سرانجام ) به اين قـرآن ايـمان مى آورند, در حالى كه گروهى ديگر (همچنان در جهل و لجاجت پافشارى كرده و) ايمان نخواهند آورد)) (ومنهم من يؤمن به ومنهم من لا يؤمن به ).
روشـن اسـت كـه ايـن گـروه مـردم , افـراد فاسد و مفسدى هستند و به همين دليل در پايان آيه مى فرمايد: ((پروردگار تو مفسدان را بهتر مى شناسد)) (وربك اعلم بالمفسدين ).
اشاره به اين كه افرادى كه زير بار حق نمى روند, در فاسد كردن نظام جامعه نقش مؤثرى دارند.
(آيـه ) بـحـثـى كه در آيات گذشته در زمينه انكار و تكذيب لجوجانه مشركان گذشت همچنان دنـبـال مـى شـود و در ايـن آيـه طريق جديدى براى مبارزه به پيامبر(ص ) تعليم داده , مى گويد: ((اگـرآنـها تورا تكذيب كنند به آنان بگو عمل من براى من و عمل شما براى خودتان باشد)) (وان كذبوك فقل لى عملى ولكم عملكم ).
((شما از آنچه من انجام مى دهم بيزاريد, و من هم از اعمال شما بيزارم )) (انتم بريؤن مما اعمل وانا برئ مما تعملون ).
ايـن اعـلام بيزارى و بى اعتنايى كه توام با اعتماد و ايمان قاطع به مكتب خويشتن است به منكران لـجـوج مـى فـهـمـانـد كه با عدم تسليم در مقابل حق , خود رابه محروميت مى كشانند و تنها به خويشتن ضرر مى زنند.