بازگشت

گوشه اي از مبارزات نوح


در ايـن آيـه خـداوند به پيامبرش دستورى مى دهد گفتارى را كه با مشركان داشت با شرح تاريخ عبرت انگيز پيشينيان تكميل كند.
نـخـسـت سـرگذشت ((نوح )) را عنوان كرده , مى گويد: ((سرگذشت نوح را بر آنهاتلاوت كن , هـنـگـامـى كه به قومش گفت : اى قوم من ! اگر توقفم در ميان شما ويادآورى كردن آيات الهى بـرايتان سخت و غيرقابل تحمل است )) هر كار از دستتان ساخته است انجام دهيد و كوتاهى نكنيد (واتل عليهم نبا نوح اذ قال لقومه يا قوم ان كان كبر عليكم مقامى وتذكيرى بيات اللّه ).
((چـرا كـه من بر خدا تكيه كرده ام )) و به همين دليل از غير او نمى ترسم ونمى هراسم ! (فعلى اللّه توكلت ).
سـپس تاكيد مى كند: ((اكنون كه چنين است فكر خود را جمع كنيد و از بتهاى خود نيز دعوت به عمل آوريد)) تا در تصميم گيرى به شما كمك كنند (فاجمعواامركم وشركاكم ).
((آن چـنان كه هيچ چيز بر شما مكتوم نماند و غم و اندوهى از اين نظر بر خاطرشما نباشد)), بلكه با نهايت روشنى تصميم خود را در باره من بگيريد (ثم لا يكن امركم عليكم غمة ).
سـپـس مـى گويد: اگر مى توانيد ((برخيزيد, و به زندگى من پايان دهيد, ولحظه اى مرا مهلت ندهيد)) (ثم اقضوا الى ولا تنظرون ).
ايـن يـك درس است براى همه رهبران اسلامى كه در برابر انبوه دشمنان هرگزنهراسند, بلكه با اتـكا و توكل بر پروردگار با قاطعيت هر چه بيشتر آنها را به ميدان فراخوانند, و قدرتشان را تحقير كنند كه اين عامل مهمى براى تقويت روحى پيروان و شكست روحيه دشمنان خواهد بود.
(آيه ) در اين آيه بيان ديگرى از نوح براى اثبات حقانيت خويش نقل شده , آنجا كه مى گويد: ((اگر شـما از دعوت من سرپيچى كنيد (من زيانى نمى برم چراكه ) من از شما اجر و پاداشى نخواستم )) (فان توليتم فما سئلتكم من اجر).
((چرا كه اجر و پاداش من تنها بر خداست )) (ان اجرى الا على اللّه ).
براى او كار مى كنم و تنها از او پاداش مى خواهم ((و من مامورم كه از مسلمين (تسليم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم )) (وامرت ان اكون من المسلمين ).
(آيه ) در اين آيه سرانجام كار دشمنان نوح و صدق پيشگوئيش را به اين صورت بيان مى كند: ((آنها نـوح را تـكذيب كردند ولى ما, او و تمام كسانى را كه با او در كشتى بودند نجات داديم )) (فكذبوه فنجيناه ومن معه فى الفلك ).
نه فقط آنها را نجات داديم بلكه : ((آنها را جانشين قوم ستمگر ساختيم ))(وجعلناهم خلا ئف ).
((و كسانى را كه آيات ما را انكار كرده بودند غرق نموديم )) (واغرقنا الذين كذبوا بياتنا).
و در پايان روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده , مى گويد ((اكنون بنگر عاقبت آن گروهى كه انذار شـدنـد (ولـى تـهـديـدهـاى الـهى را به چيزى نگرفتند) به كجا كشيد))(فانظر كيف كان عاقبة المنذرين ).