بازگشت

زيانكارترين مردم


در تعقيب آيه قبل كه سخن از قرآن و رسالت پيامبر(ص ) به ميان آمده , درسلسله آيات (18 تا 22) سرنوشت منكران , و نشانه ها, و پايان و عاقبت كارشان راتشريح مى كند.
نـخـست مى فرمايد: ((چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ مى بندد)) (ومن اظلم ممن افترى على اللّه كذبا).
يعنى نفى دعوت پيامبر راستين در واقع نفى سخنان خدا و آن را به دروغ نسبت دادن است , اصولا تكذيب پيامبر, تكذيب خداست .
سپس آينده شوم آنها را در قيامت چنين بيان مى كند كه : ((آنها در آن روز به پيشگاه پروردگار (با تـمـامـى اعـمـال و كـردارشـان ) عرضه مى شوند)) و در دادگاه عدل او حضور مى يابند (اولئ ك يعرضون على ربهم ).
((در ايـن هنگام شاهدان اعمال (گواهى مى دهند و) مى گويند: اينها همان كسانى هستند كه بر پروردگار بزرگ و مهربان و ولى نعمت خود دروغ بستند)) (ويقول الا شهاد هؤلا الذين كذبوا على ربهم ).
سپس با صداى رسا مى گويند: ((اى لعنت خدا بر ستمگران باد !)) (الا لعنة اللّه على الظالمين ).
(آيـه ) ايـن آيـه صـفـات اين ظالمان را در ضمن سه جمله بيان مى كند:نخست مى گويد: ((آنها كسانى هستند كه (مردم را با انواع وسائل ) از راه خدا بازمى دارند)) (الذين يصدون عن سبيل اللّه ).
ايـن كـار از طـريـق الـقـا شـبـهه , و زمانى از طريق تهديد, و گاهى تطميع , و مانندآن , صورت مى گيرد كه هدف همه آنها يكى است و آن بازداشتن از راه خداست .
ديـگر اين كه : ((آنها مخصوصا سعى دارند راه مستقيم الهى را كج و معوج نشان دهند)) (ويبغونها عوجا) يعنى با انواع تحريفها, كم و زياد كردن , تفسير به راى و مخفى ساختن حقايق چنان مى كنند كه اين صراط مستقيم به صورت اصليش درنظرها جلوه گر نشود, تا مردم نتوانند از اين راه بروند .
و ديـگـر ايـن كـه : ((آنـهـا بـه قـيامت و روز رستاخيز ايمان ندارند)) (وهم بالا خرة هم كافرون ) وعدم ايمانشان به معاد سرچشمه سايرانحرافات وتبهكاريهاى آنان مى شود.
(آيـه ) ولـى در اين آيه مى گويد: با اين همه ((آنها هيچ گاه توانايى فرار درزمين را ندارند)) تا از قـلـمـرو قـدرت پـروردگـار خارج شوند (اولئ ك لم يكونوا معجزين فى الا رض ) ((همچنين آنها نـمـى تـوانند ولى و حامى و پشتيبانى غير از خدا براى خود بيابند)) (وما كان لهم من دون اللّه من اوليا).
سـرانـجـام بـه مـجـازات سنگين آنها اشاره كرده , مى گويد: ((مجازات آنهامضاعف مى گردد)) (يضاعف لهم العذاب ).
چـرا كه هم خود گمراه و گناهكار و تبهكار بودند, و هم ديگران را به اين راههامى كشاندند, وبه هـمـيـن دليل هم بار گناه خويش را بر دوش مى كشند و هم بار گناه ديگران را بى آنكه از گناه ديگران چيزى كاسته شود.
در پـايان آيه ريشه اصلى بدبختى آنها را اين گونه شرح مى دهد: ((آنها نه گوش شنوا داشتند و نه چشم بينا)) ! (ما كانوا يستطيعون السمع وما كانوا يبصرون ).
در حـقـيـقـت از كـار انداختن اين دو وسيله مؤثر براى درك حقايق سبب شد كه هم خودشان به گمراهى بيفتند و هم ديگران را به گمراهى بكشانند.
(آيـه ) ايـن آيـه مـحـصـول تـمـام تلاشها و كوششهاى نادرست آنها را در يك جمله بيان مى كند, مـى گويد: ((اينها همه كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را ازدست داده و ورشكست شدند)) (اولئ ك الذين خسروا انفسهم ).
و اين بزرگترين خسارتى است كه ممكن است دامنگير انسانى شود كه موجوديت انسانى خويش را ازدست داده .
سپس اضافه مى كند: آنها به معبودهايى دروغين دل بسته بودند ((اماسرانجام تمام اين معبودهاى ساختگى گم شدند و از نظرشان محو گشتند)) (وضل عنهم ما كانوا يفترون ).
(آيـه ) و در ايـن آيـه حكم نهايى سرنوشت آنها را به صورت قاطعى چنين بيان مى كند: ((لاجرم و به ناچار آنها در سراى آخرت زيانكارترين مردمند)) (لا جرم انهم فى الا خرة هم الا خسرون ).
چـرا كـه تـمـام سرمايه هاى انسانى وجود خويش را از دست دادند, و با اين حال , هم بار مسؤوليت خويش را بر دوش مى كشند و هم بار مسؤوليت ديگران را!.
(آيـه ) در تعقيب آيات گذشته كه حال گروهى از منكران وحى الهى راتشريح مى كرد, اين آيه و آيه بعد نقطه مقابل آنها يعنى حال مؤمنان راستين را بيان مى كند.
نـخست مى گويد: ((كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و دربرابر خداوند خاضع و تـسـليم و به وعده هاى او مطمئن بودند, اصحاب و ياران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند)) (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات واخبتواالى ربهم اولئ ك اصحاب الجنة هم فيها خالدون ).
(آيـه ) در ايـن آيـه خـداوند حال اين دو گروه را در ضمن يك مثال روشن وزنده بيان مى كند و مى گويد: ((حال اين دو گروه , حال نابينا و كر و بينا و شنوا است ))(مثل الفريقين كالا عمى والا صم والبصير والسميع ).
((آيا اين دو گروه همانند يكديگرند)) (هل يستويان مثلا ).
((آيا شما متذكر نمى شويد و نمى انديشيد)) (افلا تذكرون ).
آنـهـا كـه بـر اثـر لـجـاجـت و دشـمـنى با حق و گرفتار بودن در چنگال تعصب وخودخواهى و خـودپـرسـتى , چشم و گوش حقيقت بين را از دست داده اند هرگزنمى توانند, حقايق مربوط به عـالم غيب و اثرات ايمان و لذت عبادت پروردگار وشكوه تسليم در برابر فرمان او را درك كنند, ايـن گونه افراد به كوران و كرانى مى مانندكه در تاريكى مطلق و سكوت مرگبار زندگى دارند, در حـالـى كـه مـؤمـنان راستين باچشم باز و گوش شنوا هر حركتى را مى بييند و هر صدايى را مى شنوند وبا توجه به آن راه خود را به سوى سرنوشتى سعادت آفرين مى گشايند.