بازگشت

حرف بس است , مجازات كو ؟


بـه دنبال گفتگوى نوح و قومش در اين آيه از زبان قوم نوح چنين نقل مى كند((آنها گفتند: اى نـوح اين همه بحث و مجادله كردى بس است , تو بسيار با ما سخن گفتى )) ديگر جايى براى بحث باقى نمانده است (قالوا يا نوح قد جادلتنا فاكثرت جدالنا).
((اگـر راسـت مـى گويى , همان وعده هاى دردناكى را كه به ما مى دهى در موردعذابهاى الهى تحقق بخش )) (فاتنا بما تعدنا ان كنت من الصادقين ).
انتخاب اين روش در برابر آن همه محبت و لطف پيامبران الهى و گفتارهايى كه همچون آب زلال و گوارا بر دل مى نشيند حكايت از نهايت لجاجت و تعصب وبى خبرى مى كند.
(آيه ) نوح در برابر اين بى اعتنايى , لجاجت و خيره سرى , با جمله كوتاهى چنين ((پاسخ گفت : تنها اگـر خـدا اراده كـند به اين تهديدها و وعده هاى عذاب تحقق مى بخشد)) (قال انما ياتيكم به اللّه ان شا).
ولـى بـه هـر حـال ايـن از دست من خارج است و در اختيار من نيست , من فرستاده اويم , و سر بر فرمانش دارم , بنابراين مجازات و عذاب را از من مخواهيد.
اما بدانيد هنگامى كه فرمان عذاب فرا رسد ((شما نمى توانيد از چنگال قدرت او بگريزيد, و به مامن و پناهگاهى فرار كنيد)) ! (وما انتم بمعجزين ).
(آيـه ) سـپس اضافه مى كند: ((اگر خداوند (به خاطر گناهان و آلودگيهاى جسمى و فكريتان ) بخواهد شما را گمراه سازد, هرگز نصيحت من براى شما سودى نخواهد بخشيد هر چند بخواهم شما را نصيحت كنم )) (ولا ينفعكم نصحى ان اردت ان انصح لكم ان كان اللّه يريد ان يغويكم ).
چـرا كـه ((او پروردگار شماست و به سوى او باز مى گرديد)) و تمام هستى شمادر قبضه قدرت اوست )) (هو ربكم واليه ترجعون ).
(آيـه ) در ايـن آيـه سخنى به عنوان يك جمله معترضه براى تاكيد بحثهايى كه در داستان نوح در آيـات گـذشـتـه و آيـنـده عـنـوان شـده است مى گويد: ((دشمنان مى گويند اين مطلب را او (محمد(ص )) از پيش خود ساخته و به خدا نسبت داده است )) (ام يقولون افتريه ).
در پـاسخ آنها ((بگو: اگر من اينها را از پيش خود ساخته و به دروغ به خدانسبت داده ام گناهش بر عهده من است )) (قل ان افتريته فعلى اجرامى ).
((ولى من از گناهان شما بيزارم )) (وانا برئ مما تجرمون ).