بازگشت

تصفيه شروع مي شود


آنـچـه در آيـات قبل گذشت مرحله دعوت و تبليغ پى گير و مستمر نوح (ع ) بانهايت جديت , و با استفاده از تمام وسائل بود.
در ايـنـجا به مرحله دوم اين مبارزه اشاره شده مرحله پايان يافتن دوران تبليغ وآماده شدن براى تصفيه الهى !.
نـخـسـت مـى خـوانـيـم : ((به نوح وحى شد كه جز افرادى كه از قومت به تو ايمان آورده اند ديگر هيچ كس ايمان نخواهد آورد)) (واوحى الى نوح انه لن يؤمن من قومك الا من قد آمن ).
اشـاره بـه اين كه صفوف بكلى از هم جدا شده , و ديگر دعوت براى ايمان واصلاح سودى ندارد, و بايد آماده تصفيه و انقلاب نهايى شود.
و در پـايـان آيـه به نوح دلدارى داده , مى گويد: ((اكنون كه چنين است از كارهايى كه اينها انجام مى دهند به هيچ وجه اندوهناك و محزون مباش )) (فلا تبتئس بما كانوايفعلون ).
ضـمـنا از اين آيه استفاده مى شود كه خداوند قسمتهايى از علم اسرار غيب رادر هر مورد كه لازم باشد در اختيار پيامبرش مى گذارد.
(آيه ) به هر حال اين گروه عصيانگر و لجوج بايد مجازات شوند,مجازاتى كه جهان را از لوث وجود آنها پاك كند و مؤمنان را براى هميشه ازچنگالشان رها سازد.
نـخست مى فرمايد: به نوح فرمان داديم كه ((كشتى بساز, در حضور ما و طبق فرمان ما)) (واصنع الفلك باعيننا ووحينا).
در پايان آيه به نوح هشدار مى دهد كه از اين به بعد ((در باره ستمگران شفاعت و تقاضاى عفو مكن چـرا كـه آنها (محكوم به عذابند و) مسلما غرق خواهندشد)) (ولا تخاطبنى فى الذين ظلموا انهم مغرقون ).
اين جمله به خوبى مى فهماند كه شفاعت شرائطى دارد كه اگر در كسى موجود نباشد پيامبر خدا هم حق شفاعت و تقاضاى عفو در مورد او را ندارد.
(آيه ) اما چند جمله هم در باره قوم نوح بشنويم : آنها به جاى اين كه يك لحظه با مساله دعوت نوح بـطـور جـدى بـرخـورد كـنـنـد و حداقل احتمال دهند كه ممكن است اين همه اصرار نوح (ع ) و دعـوتـهـاى مـكـررش از وحـى الـهى سرچشمه گرفته و مساله طوفان و عذاب حتمى باشد, باز هـمـانطور كه عادت همه افرادمستكبر و مغرور است به استهزا و مسخره ادامه دادندS( ((او مشغول سـاخـتـن كـشـتـى بود و هر زمان كه گروهى از قومش از كنار او مى گذشتند (و او و يارانش را سـرگـرم تـلاش براى آماده ساختن چوبها و ميخها و وسائل كشتى سازى مى ديدند) او رامسخره مى كردند)) (ويصنع الفلك وكلما مرعليه ملا من قومه سخروا منه ).
امـا نوح با استقامت فوق العاده اى كه زاييده ايمان است با جديت فراوان به كار خود ادامه مى داد, و بى اعتنا به گفته هاى بى اساس اين كوردلان از خود راضى بسرعت پيشروى مى كرد, و روز به روز اسكلت كشتى آماده تر و مهياتر مى شد, فقطگاهى سر بلند مى كرد و اين جمله كوتاه و پرمعنى را بـه آنـهـا ((مـى گـفـت : اگـر (امروز) مارا مسخره مى كنيد ما نيز شما را همين گونه (در آينده نزديكى ) مسخره خواهيم كرد))! (قال ان تسخروا منا فانا نسخر منكم كما تسخرون ).
آن روز كـه شـمـا در مـيـان طـوفان سرگردان خواهيد شد و سراسيمه به هر سومى دويد و هيچ پناهگاهى نخواهيد داشت و از ميان امواج فرياد مى كشيد و التماس مى كنيد كه ما را نجات ده ! آرى آن روز مؤمنان بر افكار شما و غفلت و جهل وبى خبرتيان مى خندند.
(آيـه ) پـس به زودى خواهيد دانست چه كسى عذاب خواركننده به سراغ او خواهد آمد و مجازات جـاودان دامـنـش را خـواهـد گرفت )) (فسوف تعلمون من ياتيه عذاب يخزيه ويحل عليه عذاب مقيم ).
در بعضى از روايات اسلامى آمده است كه مدت چهل سال قبل از ظهورطوفان يك نوع بيمارى به زنان قوم نوح دست داد كه ديگر از آنان بچه اى متولد نشدو اين در واقع مقدمه اى براى مجازات و عذاب آنان بود.