بازگشت

منطق نيرومند هود


حـال بـبـيـنيم اين قوم سركش و مغرور يعنى عاد در برابر برادرشان هود(ع ) ونصايح و اندرزها و راهنماييهاى او چه واكنشى نشان دادند.
((آنـهـا گـفـتند: اى هود تو دليل روشنى براى ما نياورده اى )) (قالوا يا هود ماجئتناببينة ) ((و ما هـرگز به خاطر سخنان تو دست از دامن بتها و خدايانمان بر نمى داريم ))(وما نحن بتاركى آلهتنا عن قولك ).
((و ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد)) ! (وما نحن لك بمؤمنين ).
(آيه ) و پس از اين سه جمله غيرمنطقى , اضافه كردند: ((ما (در باره تو)فقط مى گوييم : بعضى از خدايان ما به تو زيان رسانده (و عقلت را ربوده )اند)) (ان نقول الا اعتريك بعض آلهتنا بسؤ).
بدون شك هود ـهمان گونه كه برنامه و وظيفه تمام پيامبران است ـ معجزه يامعجزاتى براى اثبات حـقـانـيـت خويش به آنها عرضه داشته بود, ولى آنها به خاطر كبرو غرورى كه داشتند مانند ساير اقوام لجوج , معجزات را انكار كردند.
به هر حال هود مى بايد پاسخى دندان شكن به اين قوم گمراه و لجوج بدهد,پاسخى كه هم آميخته با منطق باشد, و هم از موضع قدرت ادا شود.
قرآن مى گويد: او در پاسخ آنها اين چند جمله را بيان كرد:.
((گفت : من خدا را به شهادت مى طلبم و همه شما نيز شاهد باشيد كه من ازاين بتها و خدايانتان بيزارم )) (قال انى اشهداللّه واشهدوا انى برئ مما تشركون ).
اشـاره بـه ايـن كه اگر اين بتها قدرتى دارند از آنها بخواهيد مرا از ميان بردارند,من كه آشكارا به جنگ آنها برخاسته ام چرا مرا نابود نمى كنند ؟!.
(آيه ) سپس اضافه مى كند: نه فقط كارى از آنها ساخته نيست , شما هم با اين انبوه جمعيتتان قادر بـر چـيـزى نـيستيد, ((از آنچه غير او (مى پرستيد) حال كه چنين است همگى دست به دست هم بـدهيد و هر نقشه اى را مى توانيد بر ضد من بكشيدو لحظه اى مرا مهلت ندهيد)) اما بدانيد كارى از دست شما ساخته نيست (من دونه فكيدونى جميعا ثم لا تنظرون ).
(آيـه ) چـرا مـن انـبوه جمعيت را به هيچ مى شمرم ؟ و چرا كمترين اعتنايى به قوت و قدرت شما ندارم ؟ شمايى كه تشنه خون من هستيد و همه گونه قدرت داريد براى اين كه من پشتيبانى دارم كـه قـدرتـش فـوق قـدرتها است ((من توكل برخدايى كردم كه پروردگار من و شماست )) (انى توكلت على اللّه ربى وربكم ).
و بعد ادامه داد نه تنها شما, ((هيچ جنبنده اى در جهان نيست مگر اين كه درقبضه قدرت و فرمان خداست )) و تا او نخواهد كارى از آنان ساخته نيست (ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها).
ولـى ايـن را نـيـز بـدانـيـد خـداى من از آن قدرتمندانى نيست كه قدرتش موجب خودكامگى و هـوسـبازى گردد و آن را در غيرحق به كار برد, بلكه ((پروردگار من همواره بر صراط مستقيم و جـاده عدل و داد مى باشد)) و كارى بر خلاف حكمت وصواب انجام نمى دهد (ان ربى على صراط مستقيم ).
(آيه ) سرانجام ((هود)) در آخرين سخن به آنها چنين مى گويد: ((اگر شما ازراه حق روى برتابيد (به من زيانى نمى رسد) چرا كه من رسالت خويش را به شماابلاغ كردم )) (فان تولوا فقد ابلغتكم ما ارسلت به اليكم ).
اشـاره بـه ايـن كـه گـمان نكنيد اگر دعوت من پذيرفته نشود براى من شكست است , من انجام وظيفه كردم , انجام وظيفه , پيروزى است .
سـپـس همان گونه كه بت پرستان او را تهديد كرده بودند, او به طرز شديدترى آنها را به مجازات الـهى تهديد مى كند و مى گويد: اگر شما دعوت حق را نپذيريد((خداوند به زودى (شما را نابود كـرده و) گـروه ديگرى را جانشين شما مى كند وهيچ گونه زيانى به او نمى رسانيد)) (ويستخلف ربى قوما غيركم ولا تضرونه شيئا).
ايـن قـانـون خـلـقـت است , كه هرگاه مردمى لياقت پذيرا شدن نعمت هدايت ويا نعمتهاى ديگر پروردگار را نداشته باشند, آنها را از ميان برمى دارد و گروهى لايق به جاى آنان مى نشاند.
ايـن را هـم بدانيد كه : ((پروردگار من حافظ همه چيز و نگاهدارنده هرگونه حساب است )) (ان ربى على كل شى حفيظ).
نه فرصت از دست او مى رود, نه موقعيت را فراموش مى كند, نه پيامبران ودوستان خود را به دست نسيان مى سپارد, بلكه همه چيز را مى داند و بر هر چيزمسلط است .