بازگشت

نعمتهاي بهشتي بر دوزخيان حرام است


پـس از آن كـه بـهـشتيان و دوزخيان هركدام در محل مناسب خود مستقر شدندگفتگوهايى در ميان آنها رد و بدل مى شود كه نتيجه آن مجازات و كيفرى است روحانى و معنوى براى دوزخيان , نخست مى فرمايد: ((دوزخيان , بهشتيان را صدامى زنند كه (محبت كنيد) و مقدارى آب يا از آنچه خدا به شما روزى داده , به ماببخشيد)) تا عطش سوزان خود را تسكين دهيم و از آلام خود بكاهيم (ونادى اصحاب النار اصحاب الجنة ان افيضوا علينا من الما او مما رزقكم اللّه ).
ولى بلافاصله بهشتيان دست رد بر سينه آنها زده , و ((مى گويند: خداوند اينهارا بر كافران تحريم كرده است )) (قالوا ان اللّه حرمهما على الكافرين ).
1ـ جمله ((مما رزقكم اللّه )) (از آنچه خدا به شما روزى داده ) كه تعبيرى است سربسته و توام با يك نوع ابهام نشان مى دهد كه حتى دوزخيان نمى توانند از ماهيت و انواع نعمتهاى بهشتى آگاه شوند .
2ـ جمله ((ان اللّه حرمهما على الكافرين )) (خداوند آنها را بر كافران حرام كرده ) اشاره به اين است كـه بـهـشـتيان مضايقه اى از بخشيدن اين نعمتها ندارند زيرا نه چيزى از آنها كم مى شود و نه در درون سـيـنـه , كـيـنه اى نسبت به كسى دارند, ولى وضع دوزخيان آنچنان است كه نمى توانند از نـعـمـتـهاى بهشتى بهره گيرند, اين تحريم در حقيقت يك نوع ((تحريم تكوينى )) است , همانند محروميت بسيارى ازبيماران از غذاهاى لذيذ و رنگارنگ .
(آيـه ) در ايـن آيه سبب محروميت آنها را تشريح مى كند و با ذكر صفات دوزخيان روشن مى سازد كـه اين سرنوشت شوم را خودشان براى خويشتن فراهم ساخته اند نخست مى گويد: ((آنها كسانى هستند كه دين و مذهب خود را به سرگرمى و بازى گرفتند)) (الذين اتخذوا دينهم لهوا ولعبا).
((و زندگى دنيا آنها را فريب داد و مغرور ساخت )) (وغرتهم الحيوة الدنيا).
ايـن امـور سـبـب شـد كـه آنها در لجنزار شهوات فرو روند و همه چيز حتى رستاخيز را به دست فـرامـوشـى بـسپارند و گفتار پيامبران و آيات الهى را انكار كنند,لذا به دنبال آن اضافه مى كند: ((پـس امروز هم ما آنها را فراموش خواهيم كردهمان گونه كه آنها لقاى چنين روزى را فراموش كردند و همان گونه كه آيات ما را انكارنمودند)) (فاليوم ننسيهم كما نسوا لقا يومهم هذا وما كانوا باياتنا يجحدون ).
ضمنا از اين آيه استفاده مى شود كه نخستين مرحله گمراهى و انحراف آن است كه انسان مسائل سرنوشت ساز خود را جدى نگيرد و با آنها به عنوان يك سرگرمى و بازيچه رفتار كند.
(آيـه ) ايـن آيـه اشـاره بـه ايـن اسـت كـه محروميت كفار و سرنوشت شومشان نتيجه كوتاهيها و تـقـصـيرات خودشان است وگرنه از ناحيه خداوند هيچ گونه كوتاهى در هدايت و رهبرى و ابلاغ آيـات و بـيـان درسـهـاى تـربـيـتى نشده است لذا مى گويد: مادر هدايت و راهنمايى آنها چيزى فـروگـذار نكرديم ((كتابى براى آنها فرستاديم كه تمام اسرار و رموز آن را با آگاهى كامل تشريح كرديم )) (ولقد جئناهم بكتاب فصلناه على علم ).
((كـتـابـى كـه مـايـه هـدايت و موجب رحمت براى ايمان آورندگان بود)) اگرچه افراد لجوج و خودخواه از آن بى بهره مى مانند (هدى ورحمة لقوم يؤمنون ).
(آيـه ) و در ايـن آيـه اشاره به طرز تفكر غلط تبهكاران و منحرفان در زمينه هدايتهاى الهى كرده , مى گويد: ((آيا آنها جز انتظار تاويل آيات (و فرارسيدن تهديدهاى الهى ) دارند)) ؟ (هل ينظرون الا تاويله ).
اما چه انتظار نابجايى , زيرا هنگامى كه نتايج و سرانجام اين وعده هاى الهى را مشاهده كنند, كار از كـار گذشته و راهى براى بازگشت باقى نمانده است ((آن روزكه تاويل آنها فرا رسد, كسانى كه قبلا آن را فراموش كرده بودند مى گويند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند)) و گفتار آنها نيز همه حق بود (يوم ياتى تاويله يقول الذين نسوه من قبل قد جات رسل ربنا بالحق ).
امـا در ايـن هنگام در وحشت و اضطراب فرو مى روند, و به فكر چاره جويى مى افتند و مى گويند: ((آيا (امروز) شفيعانى يافت مى شوند كه براى ما شفاعت كنند))؟ (فهل لنا من شفعا فيشفعوا لنا).
و ((يـا (اگـر شـفـيعانى براى ما در كار نيست و اصولا شايسته شفاعت نيستيم ) آياممكن است به عـقـب باز گرديم و اعمالى غير آنچه انجام داديم انجام دهيم )) وتسليم حق و حقيقت باشيم (او نرد فنعمل غير الذى كنا نعمل ).
ولـى افـسـوس ! ايـن بيدارى بسيار دير است , نه راه بازگشتى وجود دارد و نه شايستگى شفاعت دارند, زيرا ((آنها سرمايه هاى وجود خود را از دست داده وگرفتار خسران و زيانى شده اند كه تمام وجودشان را در بر مى گيرد)) (قد خسرواانفسهم ).
و بـر آنـهـا ثـابـت مـى شود كه بتها و معبودهاى ساختگى آنان در آنجا هيچ گونه نقشى ندارد ((و مـعـبـودهايى را كه به دروغ ساخته بودند همگى از نظرشان گم مى شوند)) (وضل عنهم ما كانوا يفترون ).
از ايـن آيـه اسـتفاده مى شود كه انسان در اعمال خود مختار و آزاد است والا تقاضاى بازگشت به دنيا نمى كرد تا اعمال بد خود را جبران كند و نيز استفاده مى شود كه جهان ديگر جاى انجام عمل و كسب فضيلت و نجات نيست .
(آيه ) اين آيه معبود حقيقى و واقعى را با ذكر صفات خاصش معرفى مى كند, تا آنها كه حقيقت جو هـسـتند قبل از فرا رسيدن رستاخيز در همين جهان او رابه روشنى بشناسند, نخست مى گويد: ((مـعـبود و پروردگار شماآن كس است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد)) (ان ربكم اللّه الذى خلق السموات والا رض فى ستة ايام ) يعنى ((معبود)) كسى جز ((آفريدگار)) نمى تواندباشد .