بازگشت

احسن القصص در برابر تو است


ايـن سـوره نـيز با حروف مقطعه ((الف لام را)) (الر) آغاز شده است كه نشانه اى از عظمت قرآن و تركيب اين آيات عميق و پرمحتوا از ساده ترين اجزايعنى حروف الفبا مى باشد.
و شـايـد بـه همين دليل است كه بعد از ذكر حروف مقطعه بلافاصله اشاره به عظمت قرآن كرده , مـى گـويـد ((ايـنـهـا آيات كتاب مبين است )) (تلك آيات الكتاب المبين ) كتابى روشنى بخش و آشكاركننده حق از باطل و نشان دهنده صراط مستقيم و راه پيروزى و نجات .
(آيه ) سپس هدف نزول اين آيات را چنين بيان مى كند: ((ما آن را قرآن عربى فرستاديم تا شما آن را به خوبى درك كنيد)) (انا انزلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون ).
هـدف تنها قرائت و تلاوت و تيمن و تبرك با خواندن آيات آن نيست , بلكه هدف نهايى درك است , درك نيرومند و پرمايه كه تمام وجود انسان را به سوى عمل دعوت كند.
تـعبير به ((عربى بودن )) كه در ده مورد از قرآن تكرار شده پاسخى است به آنهاكه پيامبر را متهم مى كردند كه او اين آيات را از يك فرد عجمى ياد گرفته و محتواى قرآن يك فكر وارادتى است و از نهاد وحى نجوشيده است .
ضـمـنـا ايـن تعبيرات پى درپى اين وظيفه را براى همه مسلمانان به وجودمى آورد كه همگى بايد بـكـوشـند و زبان عربى را به عنوان زبان دوم خود به صورت همگانى بياموزند از اين نظر كه زبان وحى و كليد فهم حقايق اسلام است .
(آيـه ) سپس مى فرمايد: ((ما نيكوترين قصه ها رااز طريق وحى وفرستادن اين قرآن براى تو بازگو مى كنيم هر چند پيش از آن , از آن غافل بودى )) (نحن نقص عليك احسن القصص بما اوحينا اليك هذا القرآن وان كنت من قبله لمن الغافلين ).
بـعـضـى از مـفـسران معتقدند كه ((احسن القصص )) اشاره به مجموعه قرآن است يعنى , خداوند مـجـمـوعـه ايـن قـرآن كـه زيباترين شرح و بيان و فصيحترين وبليغ ‌ترين الفاظ را با عاليترين و عـمـيقترين معانى آميخته كه از نظر ظاهر زيبا وفوق العاده شيرين و گوارا و از نظر باطن بسيار پرمحتواست ((احسن القصص )) ناميده .
ولـى پيوند آيات آينده كه سرگذشت يوسف را بيان مى كند با آيه مورد بحث آنچنان است كه ذهن انسان بيشتر متوجه اين معنى مى شود كه خداوند داستان يوسف را ((احسن القصص )) ناميده است .
امـا بـارهـا گـفته ايم كه مانعى ندارد اين گونه آيات براى بيان هر دو معنى باشد,هم قرآن بطور عموم احسن القصص است و هم داستان يوسف بطور خصوص .