بازگشت

نقشه نهايي كشيده شد


حـس حـسـادت , سـرانـجـام بـرادران را به طرح نقشه اى وادار ساخت S( گرد هم جمع شدند و دو پيشنهاد را مطرح كردند و گفتند: ((يا يوسف را بكشيد و يا او را به سرزمين دور دستى بيفكنيد تا محبت پدر يكپارچه متوجه شما بشود)) ! (اقتلوايوسف اواطرحوه ارضا يخل لكم وجه ابيكم ).
درست است كه با اين كار احساس گناه و شرمندگى وجدان خواهيد كرد,چرا كه با برادر كوچك خود اين جنايت را روا داشته ايد ولى جبران اين گناه ممكن است , توبه خواهيد كرد ((و پس از آن جمعيت صالحى خواهيد شد)) ! (وتكونوامن بعده قوما صالحين ).
اين جمله دليل بر آن است كه آنها با اين عمل احساس گناه مى كردند و دراعماق دل خود كمى از خـدا ترس داشتند ولى مساله مهم اينجاست كه سخن ازتوبه قبل از انجام جرم در واقع يك نقشه شـيطانى براى فريب وجدان و گشودن راه به سوى گناه است , و به هيچ وجه دليل بر پشيمانى و ندامت نمى باشد.
(آيـه ) ولـى در مـيان برادران يك نفر بود كه از همه باهوشتر, و يا باوجدانتربود, به همين دليل با طـرح قتل يوسف مخالفت كرد و هم با طرح تبعيد او در يك سرزمين دوردست كه بيم هلاكت در آن بـود, و طـرح سـومـى را ارائه نمود يكى از آنها((گفت : اگر مى خواهيد كارى بكنيد يوسف را نـكـشـيـد, بلكه او را در نهانگاه چاه بيفكنيد (به گونه اى كه سالم بماند) تا بعضى از راهگذاران و قافله ها او را برگيرند و باخود ببرند)) و از چشم ما و پدر دور شود (قال قائل منهم لا تقتلوا يوسف والقوه فى غيابت الجب يلتقطه بعض السيارة ان كنتم فاعلين ).