بازگشت

نقش ويرانگر حسد در زندگي انسانهاـ


درس مهم ديگرى كه از اين داستان مى آموزيم اين است كه چگونه حسدمى تواند آدمى را تا سر حد كـشـتـن برادر و يا توليد دردسرهاى خيلى شديد براى اوپيش ببرد و چگونه اگر اين آتش درونى مهار نشود, هم ديگران را به آتش مى كشد وهم خود انسان را.
بـه هـمـين دليل در احاديث اسلامى براى مبارزه با اين صفت رذيله تعبيرات تكان دهنده اى ديده مى شود.
بـه عـنوان نمونه : از پيامبر اكرم (ص ) نقل شده كه فرمود: خداوند موسى بن عمران را از حسد نهى كـرد و بـه او فـرمـود: ((شـخـص حـسود نسبت به نعمتهاى من بربندگانم خشمناك است , و از قسمتهايى كه ميان بندگانم قائل شده ام ممانعت مى كند, هر كس چنين باشد نه او از من است و نه من از اويم )).
و در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((افراد با ايمان غبطه مى خوردندولى حسد نمى ورزند, ولى مناق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد)).
اين درس را نيز مى توان از اين بخش از داستان فرا گرفت كه پدر و مادر درابراز محبت نسبت به فرزندان بايد فوق العاده دقت به خرج دهند.
زيـرا, گـاه مى شود يك ابراز علاقه نسبت به يك فرزند, آنچنان عقده اى در دل فرزند ديگر ايجاد مـى كـند كه او را به همه كار وا مى دارد, آنچنان شخصيت خود را درهم شكسته مى بيند كه براى نابود كردن شخصيت برادرش , حد و مرزى نمى شناسد.
حتى اگر نتواند عكس العملى از خود نشان بدهد از درون خود را مى خورد وگاه گرفتار بيمارى روانى مى شود.
در احـاديث اسلامى مى خوانيم : روزى امام باقر(ع ) فرمود: من گاهى نسبت به بعضى از فرزندانم اظـهـار مـحـبت مى كنم و او را بر زانوى خود مى نشانم و قلم گوسفند را به او مى دهم و شكر در دهانش مى گذارم , در حالى كه مى دانم حق باديگرى است , ولى اين كار را به خاطر اين مى كنم تا بر ضد ساير فرزندانم تحريك نشود و آنچنان كه برادران يوسف , به يوسف كردن نكند.