بازگشت

2ـ دعاي گيراي يوسف


از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود: هنگامى كه يوسف را به چاه افكندند, جبرئيل نزد او آمد و گفت : كودك ! اينجا چه مى كنى ؟ در جواب گفت :برادرانم مرا در چاه انداخته اند.
گـفـت : دوسـت دارى از چـاه خـارج شـوى ؟ گفت : با خداست اگر بخواهد مرابيرون مى آورد, گـفـت : خداى تو دستور داده اين دعا را بخوان تا بيرون آيى , گفت :كدام دعا ؟ گفت : بگو اللهم انـى اسـئلـك بان لك الحمد لا اله الا انت المنان , بديع السموات والا رض , ذوالجلا ل والا كرام , ان تصلى على محمد وآل محمد وان تجعل لى مما انا فيه فرجا ومخرجا:.
((پـروردگـارا ! من از تو تقاضا مى كنم اى كه حمد و ستايش براى تو است ,معبودى جز تو نيست , تـويـى كـه بر بندگان نعمت مى بخشى آفريننده آسمانها وزمينى , صاحب جلال و اكرامى , تقاضا مـى كنم كه بر محمد و آلش درود بفرستى وگشايش و نجاتى از آنچه در آن هستم براى من قرار دهى )).
به هر حال با فرارسيدن يك كاروان , يوسف از چاه نجات يافت .