بازگشت

نشانه هاي خدا در آسمان و زمين و جهان گياهان


بـعـد از بـيـان حروف مقطعه , به تشريح قسمت مهمى از دلائل توحيد ونشانه هاى خدا در جهان آفـريـنـش مى پردازد, و چه زيبا مى گويد: ((خدا همان كسى است كه آسمانها را چنانكه مى بينيد بـدون سـتون برپا داشت )) يا آنها را ((با ستونهاى نامرئى برافراشت )) (اللّه الذى رفع السموات بغير عمد ترونها).
ايـن آيـه پرده از روى يك حقيقت علمى برداشته كه در زمان نزول آيات , بركسى آشكار نبود, چرا كـه در آن زمـان ((هـيئت بطلميوس )) بر محافل علمى جهان و برافكار مردم حكومت مى كرد, و طبق آن آسمانها به صورت كراتى تودرتو همانندطبقات پياز روى هم قرار داشتند ولى حدود هزار سـال بـعـد از نزول اين آيات , علم ودانش بشر به اينجا رسيد كه افلاك پوست پيازى , بكلى موهوم است و آنچه واقعيت دارد, اين است كه كرات آسمانى هركدام در مدار و جايگاه خود, معلق وثابتند, بـى آنـكـه تكيه گاهى داشته باشند, و تنها چيزى كه آنها را در جاى خود ثابت مى دارد, تعادل قوه جاذبه و دافعه است .
ايـن تـعـادل جـاذبه و دافعه به صورت يك ستون نامرئى , كرات آسمان را درجاى خود نگه داشته است .
سـپس مى فرمايد: خداوند ((بعد (از آفرينش اين آسمانهاى بى ستون كه نشانه بارز عظمت قدرت بـى انتهاى اوست ) بر عرش استيلا يافت )) و زمام تدبير جهان رادر كف قدرت گرفت (ثم استوى على العرش ).
بعد از بيان آفرينش آسمانها و حكومت پروردگار بر آنها, سخن از تسخيرخورشيد و ماه مى گويد: او كـسـى اسـت كه : ((خورشيد و ماه را مسخر و فرمانبردار وخدمتگذار ساخت )) (وسخر الشمس والقمر).
امـا ايـن نـظـام جـهـان ماده جاودانى و ابدى نيست , ((و هركدام (از اين خورشيدو ماه ) تا سرآمد مـشـخصى كه براى آنها تعيين شده است در مسير خود به حركت ادامه مى دهند)) (كل يجرى لا جل مسمى ).
وبه دنبال آن مى افزايد كه : اين آمدوشدها و دگرگونيها بى حساب و كتاب نيست و بدون نتيجه و فـايـده نـمـى بـاشد بلكه ((اوست كه همه كارها را تدبير مى كند))(يدبر الا مر) و براى هر حركتى حسابى , و براى هر حسابى هدفى در نظر گرفته است .
((او آيات خويش را براى شما بر مى شمرد و ريزه كاريهاى آنها را شرح مى دهدتا به لقاى پروردگار و سراى ديگر ايمان پيدا كنيد)) (يفصل الا يات لعلكم بلقا ربكم توقنون ).
(آيه ) اين آيه , آيات الهى را در عالم بالا نشان مى دهد و انسان را به مطالعه زمين و كوهها و نهرها و انـواع مـيـوه ها و طلوع و غروب خورشيد دعوت مى كند, مى گويد:((و او كسى است كه زمين را گسترش داد)) (وهو الذى مد الا رض ) تا براى زندگى انسان و پرورش گياهان و جانداران آماده باشد.
پس از آن به مساله پيدايش كوهها اشاره مى كند و مى فرمايد: ((خداوند درزمين كوهها قرار داد)) (وجعل فيها رواسى ).
همان كوههايى كه در آيات ديگر قرآن ((اوتاد)) (ميخهاى ) زمين معرفى شده شايد به دليل اين كه كوهها از زير به هم پنجه افكنده اند و همچون زرهى تمام سطح زمين را پوشانده كه هم فشارهاى داخـلـى را از درون خنثى كنند و هم نيروى فوق العاده جاذبه ماه و جزر و مد را از بيرون , و به اين ترتيب , تزلزل و اضطراب وزلزله هاى مداوم را از ميان ببرند كره زمين را در آرامش براى زندگى انسانها نگه دارند.
سـپـس بـه آبـهـا و نـهـرهـايـى كـه در روى زمـين , جريان دارد اشاره كرده , مى گويد: ودر آن ((نهرهايى )) قرار دارد (وانهارا).
سـيـستم آبيارى زمين به وسيله كوهها, و ارتباط كوهها با نهرها, بسيار جالب است , زيرا بسيارى از كـوهـهاى روى زمين , آبهايى را كه به صورت برف درآمده درقله خود يا در شكافهاى دره هايشان ذخيره مى كنند كه تدريجا آب مى شوند و به حكم قانون جاذبه از مناطق مرتفعتر به سوى مناطق پست و گسترده روان مى گردند.
بعد از آن به ذكر مواد غذايى و ميوه هايى كه از زمين و آب و تابش آفتاب به وجود مى آيد و بهترين وسيله براى تغذيه انسان است پرداخته , مى گويد: ((و از تمام ميوه ها دو جفت در زمين قرار داد)) (ومن كل الثـمرات جعل فيها زوجين اثنين ).
اشـاره بـه ايـن كه ميوه ها موجودات زنده اى هستند كه داراى نطفه هاى نر وماده مى باشند كه از طريق تلقيح , بارور مى شوند.
اگـر ((لـينه )) دانشمند و گياه شناس معروف سوئدى در اواسط قرن 18 ميلادى موفق به كشف زوجـيت عمومى و همگانى در جهان گياهان شد, قرآن مجيد در يك هزار و چهارصد سال قبل از آن , ايـن حـقـيـقـت را فـاش ساخت , و اين خود يكى ازمعجزات علمى قرآن مجيد است كه بيانگر عظمت اين كتاب بزرگ آسمانى مى باشد.
و از آنـجا كه زندگى انسان و همه موجودات زنده و مخصوصا گياهان و ميوه هابدون نظام دقيق شب و روز امكان پذير نيست در قسمت ديگر اين آيه , از اين موضوع سخن به ميان آورده , مى گويد: خداوند ((به وسيله شب , روز را مى پوشاند وپرده بر آن مى افكند)) (يغشى الليل النهار).
چرا كه اگر پرده تاريك آرامبخش شب نباشد, نور مداوم آفتاب , همه گياهان را مى سوزاند و اثرى از ميوه ها و بطوركلى از موجودات زنده بر صفحه زمين باقى نمى ماند.
و در پـايان آيه مى فرمايد: ((در اين (موضوعات كه گفته شد) آيات ونشانه هايى است براى آنهايى كه تفكر مى كنند)) (ان فى ذلك لا يـات لقوم يتفكرون ).
آرى ! آنها در اين آيات , قدرت لايزال و حكمت بى پايان آفريدگار را به روشنى مى بينند.
(آيـه ) در ايـن آيـه به يك سلسله نكات جالب زمين شناسى و گياه شناسى كه هركدام نشانه نظام حـسـاب شـده آفرينش است اشاره كرده , نخست مى فرمايد: ((ودر زمين قطعات مختلفى وجود دارد كه در كنار هم و در همسايگى يكديگرند))(وفى الا رض قطع متجاورات ).
ديـگـر ايـن كـه : ((در هـمين زمين باغها و درختانى وجود دارد از انواع انگور وزراعتها و نخلها)) (وجنات من اعناب وزرع ونخيل ).
و عـجـب ايـن كـه اين درختان و انواع مختلف آنها, ((گاهى از يك پايه و ساقه مى رويند و گاه از پايه هاى مختلف )) (صنوان وغير صنوان ).
مـمـكن است اين جمله اشاره به مساله استعداد درختان براى پيوند باشد كه گاه بر يك پايه چند پـيـونـد مـخـتلف مى زنند و هركدام از اين پيوندها رشد كرده و نوع خاصى از ميوه را به ما تحويل مى دهد.
و عجيبتر اين كه : ((همه آنها از يك آب سيراب مى شوند)) (يسقى بما واحد).
و با اين همه ((بعضى از اين درختان را بر بعض ديگر از نظر ميوه برترى مى دهيم )) (ونفضل بعضها على بعض فى الا كل ).
آيا هر يك از اين اسرار, دليل بر وجود يك مبدا حكيم و عالم كه اين نظام رارهبرى كند نيست .
ايـنـجـاست كه در پايان آيه مى فرمايد: ((در اين امور نشانه هايى است (از عظمت خدا) براى آنها كه تعقل و انديشه مى كنند)) (ان فى ذلك لا يـا ت لقوم يعقلون ).