بازگشت

سرگذشت عبرت انگيز قوم ثمود


از ايـن بـه بـعـد بـه قـيـام ((صـالح )) پيامبر بزرگ خدا در ميان قوم ((ثمود)) كه در يك منطقه كـوهـستانى ميان حجاز و شام زندگى مى كردند اشاره شده , نخست مى گويد:((ما به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم )) (والى ثمود اخاهم صالحا).
پـيـامبر آنان صالح نيز همانند ساير پيامبران , نخستين گام را در راه هدايت آنهااز مساله توحيد و يـكتاپرستى برداشت و به آنها ((گفت : اى قوم من ! خداوند يگانه را پرستش كنيد كه معبودى جز او نداريد)) (قال يا قوم اعبدوا اللّه ما لكم من اله غيره ).
سپس اضافه نمود: من بدون دليل چيزى نمى گويم , ((بينه و دليل روشن ازطرف پروردگارتان بـراى شـمـا آمده است و اين همان شترى است كه خداوند براى شما معجزه قرار داده است )) (قد جاتكم بينة من ربكم هذه ناقة اللّه لكم آية ).
سپس به آنها مى گويد: ((او را به حال خود واگذاريد و بگذاريد در زمين خدابه چرا بپردازد, و به او آزار مـرسـانـيـد كـه عذاب دردناكى شما را فرا خواهد گرفت ))(فذروها تاكل فى ارض اللّه ولا تمسوها بسؤ فياخذكم عذاب اليم ).
(آيه ) در اين آيه مى گويد: ((به خاطر داشته باشيد كه خداوند شما راجانشينان در روى زمين بعد از قـوم عـاد قـرار داد, و در آن مستقر ساخت )) (واذكروااذ جعلكم خلفا من بعد عاد وبواكم فى الا رض ).
يعنى از يك سو نعمتهاى فراوان الهى را فراموش نكنيد و از سوى ديگر توجه داشته باشيد كه پيش از شما اقوام طغيانگرى مانند قوم عاد بودند كه بر اثرمخالفتهايشان به عذاب الهى گرفتار شدند و نابود گرديدند.
سـپس روى بعضى از نعمتها و امكانات خداداد قوم ثمود تكيه كرده ,مى گويد: شما در سرزمينى زنـدگى داريد كه هم دشتهاى مسطح با خاكهاى مساعد وآماده كه ((در دشتهايش قصرها براى خود بنا مى كنيد و در كوهها براى خود خانه هامى تراشيد)) (تتخذون من سهولها قصورا وتنحتون الجبال بيوتا).
و در پـايـان آيه مى گويد: ((اين همه نعمتهاى فراوان خدا را يادآور شويد و درزمين فساد نكنيد و كفران نعمت ننماييد)) (فاذكروا آلا اللّه ولا تعثوا فى الا رض مفسدين ).
(آيـه ) بـاز مـلاحـظـه مـى كـنيم كه جمعيت اشراف و ثروتمندان خوش ظاهر وبدباطن سررشته مـخـالـفـت بـا ايـن پيامبر بزرگ الهى را به دست گرفتند و همان طور كه قرآن مى گويد: ((اين جمعيت اشرافى و متكبر از قوم صالح به افرادى از مستضعفان كه ايمان آورده بودند گفتند: آيا به راسـتى شما مى دانيد كه صالح از طرف خداوندبراى راهنمايى ما فرستاده شده است )) (قال الملا الذين استكبروا من قومه للذين استضعفوا لمن آمن منهم اتعلمون ان صالحا مرسل من ربه ).
ولى به زودى با پاسخ قاطع آنان كه حكايت از تصميم و اراده قوى مى كردروبرو شدند و اين پاسخ را از آنـان شـنـيـدند كه ((گفتند: ما نه تنها مى دانيم صالح فرستاده خداست بلكه ) ما به آنچه او ماموريت دارد, و دعوت به سوى آن مى كند,ايمان آورده ايم )) (قالوا انا بما ارسل به مؤمنون ).
(آيـه ) ((ايـن مـغروران متكبر (دست از كار خود برنداشته و مجددا براى تضعيف روحيه جمعيت مـؤمنان ) گفتند: ما به آنچه شما ايمان آورده ايد كافريم ))(قال الذين استكبروا انا بالذى آمنتم به كافرون ).
(آيـه ) هنگامى كه ثروتمندان متكبر و خودخواه از ايجاد تزلزل درپايه هاى ايمان توده هاى مردم با ايـمان مايوس شدند, و از سوى ديگر مى ديدند باوجود ((ناقه )) كه معجزه صالح محسوب مى شد, سـمپاشيهاى آنها به جايى نمى رسد,تصميم به نابود كردن ناقه گرفتند, و قبل از هر چيز ((آن را پى كردند و كشتند و ازفرمان خدا سر برتافتند)) (فعقروا الناقة وعتوا عن امر ربهم ).
و بـه ايـن نيز قناعت نكردند بلكه به سراغ صالح آمدند و صريحا به او ((گفتند:اى صالح ! اگر تو فرستاده خدا هستى هر چه زودتر عذاب الهى را به سراغ مابفرست )) (وقالوا يا صالح ائتنا بما تعدنا ان كنت من المرسلين ).
ايـن سـخـن در حـقيقت برپا ساختن يك نوع جنگ اعصاب در مقابل صالح وبراى تضعيف روحيه ((صالح )) و مؤمنان بود.
(آيه ) هنگامى كه آنها ستيزه جويى و طغيانگرى را به آخر رساندند وآخرين بارقه آمادگى ايمان را در وجـود خـود خـامـوش سـاخـتـند, مجازات الهى كه طبق قانون انتخاب اصلح و از ميان بردن مـوجـودات فاسد و مفسد صورت مى گيرد, به سراغ آنها آمد و ((آن چنان زمين لرزه اى قصرها و خـانه هاى مستحكمشان را تكان دادو فرو ريخت (و زندگى پرزرق و برق آنها را درهم كوبيد) كه صبحگاهان تنها جسم بى جان آنها در خانه هايشان باقى مانده بود)) (فاخذتهم الرجفة فاصبحوا فى دارهم جاثمين ).