بازگشت

محافظان غيبي


در آيه قبل خوانديم كه خدا به حكم ((عالم الغيب و الشهادة )) بودن , از پنهان وآشكار مردم باخبر و همه جا حاضر و ناظر است .
در ايـن آيـه اضـافـه مى كند كه خداوند علاوه بر اين , حافظ و نگاهبان بندگان خود نيز مى باشد: ((براى انسان مامورانى است كه پى درپى از پيش رو, و پشت سراو قرار مى گيرند و او را از حوادث حفظ مى كنند)) (له معقبات من بين يديه ومن خلفه يحفظونه من امراللّه ).
امـا بـراى ايـن كه كسى اشتباه نكند كه اين حفظ و نگاهبانى بى قيد و شرطاست و انسان مى تواند خـود را بـه پـرتـگـاهـهـا بـيفكند و دست به هر ندانم كارى بزند و يامرتكب هرگونه گناهى كه مـسـتـوجـب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظارداشته باشد كه خدا و ماموران او حافظ وى بـاشـنـد اضافه مى كند كه : ((خداوندسرنوشت هيچ قوم و ملتى را تغيير نمى دهد مگر اين كه آنها تغييراتى در خود ايجادكنند)) ! (ان اللّه لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم ).
و باز براى اين كه اين اشتباه پيش نيايد كه با وجود ماموران الهى كه عهده دارحفظ انسان هستند, مساله مجازات و بلاهاى الهى چه معنى دارد, در پايان آيه اضافه مى كند كه : ((و هرگاه خداوند به قـوم و جـمعيتى اراده سؤ و بدى كند هيچ راه دفاع و بازگشت ندارد)) (واذا اراداللّه بقوم سو افلا مرد له ).
((و جز خدا, سرپرستى نخواهند داشت )) (وما لهم من دونه من وال ).
بـه هـمـيـن دلـيـل هـنگامى كه فرمان خدا به عذاب و مجازات يا نابودى قوم وملتى صادر شود, حافظان و نگهبانان دور مى شوند و انسان را تسليم حوادث مى كنند!.