بازگشت

بخش ديگري از نشانه هاي عظمت او


قرآن در اينجا بار ديگر به آيات توحيد و نشانه هاى عظمت خدا و اسرارآفرينش مى پردازد .
نخست به برق (برقى كه در ميان قطعات ابر پيدا مى شود) اشاره كرده ,مى گويد: ((او كسى است كه برق را كه مايه ترس و طمع مى باشد به شما ارائه مى دهد)) (هو الذى يريكم البرق خوفا وطمعا) .
از يك سو شعاع درخشانش چشمها را خيره مى كند و شما را به وحشت مى اندازد.
اما از آنجا كه غالبا همراه آن رگبارهايى به وجود مى آيد و تشنه كامان بيابان راآب زلال مى بخشد و درخـتـان و زراعـت را سيراب مى كند, آنها را به اميد و طمع مى كشاند, و در ميان اين بيم و اميد, لحظات حساسى را مى گذرانند.
سـپس اضافه مى كند: ((او كسى است كه ابرهاى سنگين و پربار ايجاد مى كند))كه قادر به آبيارى زمينهاى تشنه اند (وينشئ السحاب الثقال ).
(آيه ) اين آيه به صداى ((رعد)) مى پردازد كه از برق هرگز جدا نيست ,مى فرمايد: ((و رعد تسبيح و حمد خدا مى گويد)) (ويسبح الرعد بحمده ).
آرى ! اين صداى پرطنين جهان طبيعت كه توام با پديده برق مى باشد و هردو در خدمت يك هدف هـسـتـنـد, عـملا تسبيح خدا مى گويد و به تعبير ديگر: ((رعد))زبان گوياى ((برق )) است , كه حكايت از نظام آفرينش و عظمت خالق مى كند.
نـه تـنـهـا صداى رعد و ساير اجزاى جهان ماده , تسبيح او مى گويند كه ((همگى فرشتگان نيز از ترس و خشيت خدا)) به تسبيح او مشغولند (و الملا ئكة من خيفته ).
آنها از اين مى ترسند كه در انجام فرمان پروردگار و مسؤوليتهايى كه در نظام هستى بر عهده آنها گذارده شده كوتاهى كنند و گرفتار مجازات الهى شوند, ومى دانيم هميشه و ظيفه ها و تكاليف بـراى آنها كه احساس مسؤوليت مى كنند ترس آفرين است , ترسى سازنده كه شخص را به تلاش و حركت وا مى دارد.
و بـراى توضيح بيشتر در زمينه رعد و برق اشاره به صاعقه هاكرده , مى فرمايد:((خداوند صاعقه ها را مـى فرستد و به هركس بخواهد به وسيله آن آسيب مى رساند))(ويرسل الصواعق فيصيب بها من يشا).
ولـى بـا اين همه , و با مشاهده آيات عظمت پروردگار و با كوچكى و حقارت قدرت انسان در برابر حوادث , حتى در برابر يك جرقه آسمانى باز هم ((گروهى (ازبى خبران ) در باره خدا به مجادله و ستيز برمى خيزند)) (وهم يجادلون فى اللّه ).
((در حـالـى كـه خـداونـد قدرتى بى انتها, و مجازاتى دردناك و كيفرى سخت دارد))(وهو شديد المحال ).
(آيه ) اين آيه به دو مطلب اشاره مى كند: نخست اين كه ((دعوت حق ازآن (خدا) است )) (له دعوة الحق ) يعنى هرگاه او را بخوانيم مى شنود, و اجابت مى كند, هم آگاهى از دعاى بندگان دارد و هم قدرت بر انجام خواسته هاى آنها.
ديگر اين كه خواندن بتها و تقاضاى از آنها دعوت و دعاى باطل است , زيرا((كسانى را كه مشركان غـير از خداوند مى خوانند (و براى انجام خواسته هايشان به آنها پناه مى برند هرگز) به دعوت آنان پاسخ نمى گويند)) و دعايشان را اجابت نمى كند (والذين يدعون من دونه لا يستجيبون لهم بشى ) .
سپس ـهمان گونه كه روش قرآن است ـ براى مجسم ساختن اين موضوع عقلانى مثال حسى زيبا و رسـايـى بـيـان مى كند و مى گويد: ((آنها (كه غير خدا رامى خوانند) همچون كسى هستند كه كـفـهاى (دست ) خود را به سوى آب مى گشايدتا آب به دهانش برسد, و هرگز نخواهد رسيد))! (الا كباسط كفيه الى الما ليبلغ فاه وما هو ببالغه ).
آيا مى توان در كنار چاه نشست و دست به سوى آب دراز كرد و با اشاره , آب را به دهان فرستاد ؟ آيا اين كار جز از يك انسان ساده لوح و ديوانه سر مى زند؟.
در پايان آيه براى تاكيد اين سخن مى گويد: ((و دعاى كافران (از بتها چيزى )جز (گام برداشتن ) در گمراهى نيست )) (وما دعا الكافرين الا فى ضلا ل ).
چـه ضـلالـتـى از اين بالاتر كه انسان سعى و كوشش خود را در بيراهه اى كه هرگز او را به مقصد نمى رساند به كار برد.
(آيه ) در اين آيه براى اين كه نشان دهد بت پرستان چگونه از كاروان عالم هستى جدا گشته و تك و تـنـهـا در بـيـراهه ها سرگردان شده اند چنين مى فرمايد: ((همه كسانى كه در آسمانها و زمين هـستند از روى اطاعت و تسليم و يا از روى كراهت وهمچنين سايه هاى آنها, هرصبح و شام , براى خـدا سـجـده مـى كنند)) (وللّه يسجد من فى السموات والا رض طوعا وكرها وظلا لهم بالغدو والا صال ).