بازگشت

بت پرستي چرا ؟


از آنـجـا كـه در آيـات گـذشته بحثهاى فراوانى درباره شناخت وجود خدا بود دراين آيه به بحث پيرامون اشتباه مشركان و بت پرستان مى پردازد و از چند طريق اين بحث را تعقيب مى كند.
نخست روى سخن را به پيامبر كرده , مى گويد: ((از آنها بپرس پروردگار و مدبرآسمانها و زمين كيست )) (قل من رب السموات والا رض ).
سـپس بى آنكه پيامبر درا نتظار پاسخ آنها بنشيند دستور مى دهد كه خودپاسخ اين سؤال را بده , و ((بگو: اللّه )) (قل اللّه ).
سپس آنها را با اين جمله مورد سرزنش و ملامت قرار مى دهد كه : ((به آنهابگو: آيا غير خدا را اوليا و تكيه گاه و معبود خود قرار داده ايد ؟ با اين كه اين بتهاحتى نسبت به خودشان مالك سود و زيانى نيستند)) ؟! (قل افاتخذتم من دونه اوليا لا يملكون لا نفسهم نفعا ولا ضرا).
سپس با ذكر دو مثال روشن و صريح وضع افراد ((موحد)) و ((مشرك )) رامشخص كرده , نخست مى گويد: ((بگو: آيا نابينا و بينا يكسان است )) ؟ (قل هل يستوى الا عمى والبصير).
هـمـان گـونـه كه نابينا و بينا يكسان نيست , همچنين كافر و مؤمن , يكسان نيستند, و ((بتها)) را نمى توان در كنار ((اللّه )) قرار داد.
ديگر اين كه : ((آيا ظلمات و نور يكسانند)) !! (ام هل تستوى الظلمات والنور).
چـگـونه مى توان بتها را كه ظلمات محضند در كنار ((خدا)) كه نور مطلق عالم هستى است , قرار داد؟.
سپس از راه ديگرى بطلان عقيده مشركان را مؤكدتر مى سازد و مى گويد: ((آياآنها همتايانى براى خـدا قـرار دادنـد به خاطر اين كه آنان همانند خدا آفرينشى داشتند, و اين آفرينشها بر آنها مشتبه شده است )) (ام جعلوا للّه شركا خلقوا كخلقه فتشابه الخلق عليهم ).
در حـالـى كـه بـت پـرستان نيز چنين عقيده اى در باره بتها ندارند, آنها نيز خدا راخالق همه چيز مى دانند و عالم خلقت را دربست مربوط به او مى شمارند.
و لذا بلافاصله مى فرمايد: ((بگو: خدا خالق همه چيز است و اوست يگانه وپيروز)) (قل اللّه خالق كل شى وهو الواحد القهار).
از آيـه فـوق استفاده مى شود كه خلقت يك امر دائمى است و فيض هستى بطور دائم از طرف خدا صـادر مـى شـود و هـر مـوجـودى لحظه به لحظه از ذات پاكش هستى مى گيرد, بنابراين برنامه آفرينش و تدبير عالم هستى همچون آغاز خلقت همه به دست خداست .