بازگشت

برنامه اولوالالباب


در اينجا ترسيم و تجسمى از جزئيات برنامه هاى سازنده طرفداران حق به چشم مى خورد كه بحث آيـات گـذشته را تكميل مى نمايدS( نخست به صورت يك استفهام انكارى مى فرمايد: ((آيا كسى كه مى داند آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است , همانند كسى است كه نابيناست )) ؟ (افمن يعلم انما انزل اليك من ربك الحق كمن هو اعمى ).
اين تعبير اشاره لطيفى است به اين كه ندانستن اين واقعيت به هيچ وجه امكان پذير نيست مگر اين كه چشم دل انسان بكلى از كار افتاده باشد.
و لـذا در پـايـان آيه اضافه مى كند: ((تنها كسانى متذكر مى شوند كه اولواالالباب و صاحبان مغز و انديشه اند)) (انما يتذكر اولواالا لباب ).
(آيه ) سپس به عنوان تفسير ((اولوا الا لباب )) ريز برنامه هاى طرفداران حق را بيان كرده , و قبل از هـر چـيـز انگشت روى مساله وفاى به عهد و ترك پيمان شكنى گذارده , مى گويد: ((آنها كسانى هـسـتند كه به عهد الهى وفا مى كنند و پيمان رانمى شكنند)) (الذين يوفون بعهداللّه ولا ينقضون الميثاق ).
((عـهـداللّه )) (عـهـد الـهى ) معنى وسيعى دارد كه شامل عهدهاى فطرى وپيمانهايى كه خدا به مـقـتضاى فطرت از انسان گرفته مى شود و هم پيمانهاى عقلى يعنى , آنچه را كه انسان با نيروى تفكر و عقل از حقايق عالم هستى و مبدا و معاددرك مى كند, هم پيمانهاى شرعى يعنى آنچه را كه پـيامبر(ص ) از مؤمنان در رابطه بااطاعت فرمانهاى خداوند و ترك معصيت وگناه , پيمان گرفته همه را شامل مى گردد.
(آيه ) دومين ماده برنامه آنها, حفظ پيوندها و پاسدارى از آنهاست , چنانكه مى فرمايد: ((آنها كسانى هـسـتـنـد كـه پيوندهايى را كه خداوند امر به حفظ آن كرده برقرار مى دارند)) (والذين يصلون ما امراللّه به ان يوصل ).
انـسـان ارتـبـاطـى بـا خدا, ارتباطى با پيامبران و رهبران , ارتباطى با ساير انسانهااعم از دوست و همسايه و خويشاوند و برادران دينى و همنوعان دارد, و ارتباطى نيز با خودش , همه اين پيوندها را بايد محترم شمرد.
در حقيقت انسان يك موجود منزوى و جدا و بريده از عالم هستى نيست بلكه سر تا پاى وجود او را پيوندها و علاقه ها و ارتباطها تشكيل مى دهد.
سـومين و چهارمين برنامه طرفداران حق آن است كه : ((آنها از پروردگارشان ,حشيت دارند و از بدى حساب (در دادگاه قيامت ) مى ترسند)) (ويخشون ربهم ويخافون سو الحساب ).
(آيه ) پنجمين برنامه آنها استقامت است , در برابر تمام مشكلاتى كه درمسير اطاعت و ترك گناه و جـهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجوددارد آن هم صبر و استقامتى براى جلب خشنودى پـروردگار, و لذا مى فرمايد: ((آنها كسانى هستند كه به خاطر جلب رضايت پروردگارشان صبر و استقامت به خرج دادند))(والذين صبروا ابتغا وجه ربهم ).
اين جمله دليل روشنى است بر اين كه صبر و شكيبايى و بطوركلى هرگونه عمل خير در صورتى ارزش دارد كـه ((ابـتـغا وجه اللّه )) و براى خدا باشد, و اگرانگيزه هاى ديگرى از قبيل رياكارى و جلب توجه مردم و يا حتى براى ارضاى غرورخود, كارى را انجام دهد بى ارزش است .
ششمين برنامه آنها اين است كه ((آنها نماز را بر پا مى دارند)) (واقامواالصلوة ).
چه چيز مهمتر از اين است كه انسان هر صبح و شام رابطه و پيوند خود را باخدا تجديد كند, با او به راز و نياز برخيزد و به ياد عظمت او و مسؤوليتهاى خويش بيفتد, و در پرتو اين كار, گرد و غبار و زنگار گناه را از دل و جان بشويد.
و بـه دنـبال آن هفتمين برنامه حقجويان را با اين عبارت بيان مى كند: آنهاكسانى هستند كه ((از آنچه به آنان روزى داده ايم در پنهان و آشكار انفاق مى كنند))(وانفقوا مما رزقناهم سرا وعلا نية ).
نماز پيوند انسان را با ((خدا)) و زكوة پيوند او را با ((خلق )) محكم مى كند.
بالاخره هشتمين و آخرين برنامه آنها اين است كه : ((آنها به وسيله حسنات ,سيئات خود را از ميان مى برند)) (ويدرؤن بالحسنة السيئة ). و هـر انـدازه گـناه و لغزش آنها بزرگتر باشد به همان اندازه حسنات بيشترى انجام مى دهند, تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشويند.
ايـن احـتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه آنها بدى را با بدى تلافى نمى كنند, بلكه سعى دارند اگر از كسى نسبت به آنها بدى برسد, با انجام نيكى درحق وى , او را شرمنده و وادار به تجديد نظر كنند.
و در پـايـان آيـه پـس از ذكـر بـرنامه هاى مختلف گذشته اشاره به عاقبت كار((اولواالالباب )) و انديشمندان و طرفداران حق و عاملان به اين برنامه ها كرده ,مى فرمايد: ((عاقبت نيك سراى ديگر براى آنهاست )) (اولئك لهم عقبى الدار).
(آيـه ) ايـن آيـه در تـوضـيح اين سرانجام نيك و عاقبت خير مى گويد:سرانجام كار آنها ((باغهاى جـاويـدان بـهشت است كه هم خودشان وارد آن مى شوند وهم پدران و همسران و فرزندان صالح آنها)) (جنات عدن يدخلونها ومن صلح من آبائهم وازواجهم وذرياتهم ).
و چـيـزى كه اين نعمتهاى بزرگ و بى پايان را تكميل مى سازد, اين است كه ((فرشتگان از هر درى برآنها وارد مى شوند))(والملا ئكة يدخلون عليهم من كل باب ).
(آيه ) و به آنها مى گويند: ((سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان ))(سلا م عليكم بما صبرتم ).
آن صـبـرها و استقامتهاى شما در راه انجام وظائف و مسؤوليتها و تحمل شدائد و مصائب بوده كه اين سلامت را به وجود آورد, در اينجا در نهايت امنيت وآرامش خواهيد بود.
و در پايان مى فرمايد: ((چه پايان نيك و چه عاقبت خوبى )) ؟ (فنعم عقبى الدار).
از آيـات قـرآن و روايـات بـه خـوبى استفاده مى شود كه بهشت درهايى دارد كه اشاره به اعمال و كـارهـايـى اسـت كـه سـبـب ورود به بهشت مى شوند و جالب اين كه در قرآن مى خوانيم : جهنم ((هفت )) در دارد, و طبق روايات , بهشت داراى ((هشت )) در است اشاره به اين كه طرق وصول به سـعـادت و بـهشت جاويدان از طرق وصول به جهنم بيشتر است , و رحمت خدا بر غضب او پيشى مى گيرد.