بازگشت

دنياپرستان تبهكار


از آنـجـا كـه نـيك و بد همواره در مقايسه با يكديگر به خوبى روشن مى گرددپس از ذكر صفات ((اولـواالا لباب )) در اينجا بخشى از صفات اصلى مفسدان و آنها كه عقل و انديشه واقعى خود را از دسـت داده انـد بيان مى دارد, مى گويد: ((و آنها كه عهد الهى را بعد از محكم كردن مى شكنند, و پـيوندهايى را كه خدا فرمان به برقرارى آن داده , قطع مى كنند, و در روى زمين افساد مى نمايند, لـعـنـت و مـجـازات سـراى ديگر از آنهاست )) (والذين ينقضون عهداللّه من بعد ميثاقه ويقطعون ماامراللّه به ان يوصل ويفسدون فى الا رض اولئك لهم اللعنة ولهم سؤ الدار).
در حقيقت تمام مفاسد عقيدتى و علمى آنها در سه جمله فوق , خلاصه شده است :.
1ـ شكستن پيمانهاى الهى S(.
كه شامل پيمانهاى فطرى , و پيمانهاى عقلى , و پيمانهاى تشريعى مى شوند.
2ـ قطع رابطه هاS(.
رابطه با خدا, رابطه با رهبران الهى , رابطه با خلق , و رابطه با خويشتن .
3ـ آخرين قسمت كه ثمره دو قسمت قبل است , فساد در روى زمين است .
(آيـه ) در ايـن آيه اشاره به اين مى كند كه روزى و زيادى و كمى آن , به دست خداست : ((خداوند روزى را براى هر كس بخواهد وسيع , و براى هر كس بخواهد تنگ قرار مى دهد)) (اللّه يبسط الرزق لمن يشا ويقدر).
اشاره به اين كه آنها به خاطر جلب درآمد بيشتر در روزى زمين فساد مى كنند,پيوندهاى خدايى را مى برند, و عهد الهى را مى شكنند تا درآمد و بهره بيشترى اززندگى مادى پيدا كنند, توجه به اين حقيقت ندارند كه روزى و كم و زياد آن به دست خداست .
سـپـس اضـافـه مـى كـند كه : پيمان شكنان و مفسدان فى الارض ((تنها به زندگى دنيا خشنود و خـوشحالند در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت , متاع ناچيزى بيش نيست )) (وفرحوا بالحيوة الدنيا وما الحيوة الدنيا فى الا خرة الا متاع ).
(آيـه ) از آنـجا كه در اين سوره بسيارى از بحثها پيرامون توحيد و معاد ورسالت پيامبر(ص ) است , ايـن آيه بار ديگر به سراغ مساله دعوت پيامبر اسلام مى رود و يكى از ايرادات منكران لجوج را بيان كـرده , مـى گـويـد: ((و كـافران مى گويند:چرا معجزه اى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده است )) (ويقول الذين كفروا لولا انزل عليه آية من ربه ).
آنها انتظار دارند كه پيامبر به صورت يك ((خارق العاده گر)) در گوشه اى بنشيندو هر يك از آنها از در وارد شوند, و هر معجزه اى مايل هستند پيشنهاد كنند او هم بلافاصله به آنها ارائه دهد, و تازه آنها اگر مايل نبودند ايمان نياورند!.
قرآن در پاسخ آنها مى گويد: اى پيامبر ! به اينها ((بگو: كه خداوند هر كه رابخواهد گمراه مى كند و هـر كـس كـه بـه سـوى او بـاز گردد مشمول هدايتش قرارمى دهد)) (قل ان اللّه يضل من يشا ويهدى اليه من اناب ).
اشـاره بـه اين كه كمبود شما از ناحيه اعجاز نيست , بلكه كمبود شما از درون وجود خودتان است , لجاجتها, تعصبها, جهالتها, و گناهانى كه سد راه توفيق مى شود مانع از ايمان شماست .
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد.
(آيه ) در اين آيه تفسير بسيار جالبى از ((من اناب )) (آنها كه به سوى خدابازگشته اند) بيان كرده , مى فرمايد: ((اينان كسانى هستند كه ايمان آورده اند ودلهايشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است )) (الذين آمنوا وتطمئن قلوبهم بذكراللّه ).
و بـعد به عنوان يك قاعده كلى و اصل جاويدان و فراگير مى فرمايد: ((آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مى گيرد)) (الا بذكراللّه تطمئن القلوب ).
(آيـه ) و در ايـن آيـه بـا ذكر سرنوشت و پايان كار افراد با ايمان مضمون آيات قبل راچنين تكميل مـى كـنـد: ((آنـهـايـى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترين زندگى براى آنهاست و سـرانجام كارشان بهترين سرانجامها خواهد بود)) (الذين آمنوا وعملوالصالحات طوبى لهم وحسن مــاب ).