بازگشت

هر كار كني اين لجوجان ايمان نمي آورند


بـار ديگر قرآن به بحث نبوت باز مى گردد و قسمت ديگرى از گفتگوهاى مشركان و پاسخ آنها را در زمينه نبوت بازگو مى كند:.
نخست مى گويد: ((همان گونه (كه پيامبران پيشين را براى هدايت اقوام گذشته فرستاديم ) تو را نيز به ميان امتى فرستاديم كه قبل از آنها امتهاى ديگرى آمدند و رفتند)) (كذلك ارسلناك فى امة قد خلت من قبلها امم ).
((و هدف اين بود كه آنچه را بر تو وحى كرده ايم بر آنها بخوانى )) (لتتلوا عليهم الذى اوحينا اليك ).
((در حالى كه آنها به رحمان كفر مى ورزند)) (وهم يكفرون بالرحمن ).
به خداوندى كه رحمتش همگان را در بر گرفته و فيض گسترده و عامش كافرو مؤمن و گبر و ترسا را شامل شده است .
((بگو: (اگر نمى دانيد) رحمان آن خداوندى كه فيض و رحمتش عام است ,پروردگار من است )) (قل هو ربى ).
((هيچ معبودى جز او نيست , من بر او توكل كردم , و بازگشتم به سوى اواست )) لا اله الا هو عليه توكلت واليه متاب ).
آيه ـ شان نزول : بعضى از مفسران بزرگ گفته اند: اين آيه در پاسخ جمعى از مشركان ((مكه )) نازل شده است , كه در پشت خانه كعبه نشسته بودند و به دنبال پيامبر((ص ) فرستادند, پيامبر(ص ) (به اميد هدايت آنان ) نزد آنها آمد, عرض كردند:اگر دوست دارى از تو پيروى كنيم اين كوههاى مكه را به وسيله قرآنت عقب بران تاكمى اين زمين تنگ و محدود ما گسترش يابد!.
تو به گمان خود كمتر از داوود نيستى كه خداوند كوهها را براى او مسخر كرده بود, يا اين كه باد را مسخر ما گردان , همان گونه كه مسخر سليمان بود, و نيز جدت ((قصى )) (جد طايفه قريش ) را زنده كن , زيرا عيسى (ع ) مردگان را زنده مى كرد و توكمتر از عيسى نيستى !.
در اين هنگام آيه نازل شد كه شما همه آنچه را مى گوييد از سر لجاجت است نه براى ايمان آوردن ! .
تـفـسير: همان گونه كه در شان نزول آمد, اين آيه پاسخ به بهانه جويانى است كه از سرلجاجت نه بـراى ايـمـان آوردن از پـيامبر درخواست معجزات اقتراحى مى كردند,مى فرمايد: ((حتى اگر به وسـيـلـه قـرآن كـوهـها به حركت درآيند و زمينها, قطعه قطعه شوند, و به وسيله آن با مردگان صـحـبت شود)) باز هم ايمان نخواهند آورد ! (ولو ان قرآنا سيرت به الجبال او قطعت به الا رض او كلم به الموتى ).
((ولـى هـمـه ايـن كـارهـا در اختيار خداست )) و هر اندازه لازم بداند انجام مى دهد(بل للّه الا مر جميعا).
امـا شـمـا طالب حق نيستيد و اگر بوديد همان مقدار از نشانه هاى اعجاز كه ازپيامبر(ص ) صادر شده براى ايمان آوردن كاملا كافى بود.
سـپس اضافه مى كند: ((آيا كسانى كه ايمان آورده اند نمى دانند كه اگر خدابخواهد همه مردم را بالاجبار هدايت مى كند)) (افلم يايــس الذين آمنوا ان لويشا اللّه لهدى الناس جميعا).
ولـى هـرگـز او چـنـيـن نخواهد كرد, چرا كه اين گونه ايمان اجبارى بى ارزش وفاقد معنويت و تكاملى است كه انسان به آن نياز دارد.
بعد اضافه مى كند: ((در عين حال كافران همواره مورد هجوم مصائب كوبنده اى به خاطر اعمالشان هـسـتـنـد)) (ولا يـزال الـذين كفروا تصيبهم بما صنعواقارعة ) كه اين مصائب به صورت بلاهاى مختلف و همچنين جنگهاى كوبنده مجاهدان اسلام بر آنها فرود مى آيد.
و اگر اين مصائب در خانه آنان فرود نيايد ((به نزديكى خانه آنها وارد مى شود))(او تحل قريبا من دارهم ) تا عبرت بگيرند و تكانى بخورند و به سوى خدا بازگردند.
و اين هشدارها همچنان ادامه خواهد يافت ((تا فرمان نهايى خدا فرا رسد))(حتى ياتى وعداللّه ).
ايـن فـرمان نهايى ممكن است اشاره به مرگ , يا روز قيامت باشد و يا به گفته بعضى ((فتح مكه )) كه آخرين قدرت دشمن را درهم شكست .
و بـه هـر حال وعده خدا قطعى است , ((و خداوند هيچ گاه از وعده خودتخلف نخواهد كرد)) (ان اللّه لا يخلف الميعاد).
(آيـه ) در ايـن آيـه روى سـخـن را به پيامبر(ص ) كرده , مى گويد: تنها تونيستى كه با تقاضاهاى گـونـاگـون و پـيـشـنهاد معجزات اقتراحى از طرف اين گروه كافربه استهزا و سخريه كشيده شـده اى , ايـن يـك سـابـقه طولانى در تاريخ انبيا دارد ((وبسيارى از رسولان پيش از تو نيز مورد استهزا واقع شدند)) (ولقد استهزئ برسل من قبلك ).
ولى ما اين كافران را فورا مجازات نكرديم , ((بلكه به آنها مهلت داديم ))(فامليت للذين كفروا).
شايد بيدار شوند و به راه حق بازگردند و يا حداقل اتمام حجت كافى بر آنهابشود چرا كه اگر آنها بدكار و گنهكارند مهربانى خداوند و لطف و كرم و حكمت اوجايى نرفته است !.
ولـى بـه هـر حال اين مهلت و تاخير به آن معنى نيست كه مجازات و كيفر آنان فراموش شود, لذا ((پـس (از اين مهلت ) آنها را گرفتيم , ديدى مجازات من چگونه بود)) ؟! اين سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نيز هست (ثم اخذتهم فكيف كان عقاب ).