بازگشت

چگونه خدا را با بتها قرين مي سازيد ؟


در ايـن آيـه بـار ديـگـر بـه بحث در باره توحيد و شرك باز مى گردد و مردم را بااين دليل روشن مخاطب مى سازد كه : ((آيا كسى كه بالاى سر همه ايستاده (و حافظ ونگهبان و مراقب همه است ) و اعـمال همه را مى بيند)) همچون كسى است كه هيچ يك از اين صفات را ندارد ؟ (افمن هو قائم على كل نفس بما كسبت ).
سـپـس به عنوان تكميل بحث گذشته و مقدمه اى براى بحث آينده ,مى فرمايد: ((و آنها براى خدا شريكهايى قرار دادند)) (وجعلوا للّه شركا).
بلافاصله از چند طريق به آنها پاسخ مى دهد.
نخست مى گويد: ((بگو: اين شريكها را نام ببريد)) (قل سموهم ).
يـعـنـى چـگـونه يك عده موجودات بى نام و نشان و بى ارزش و بى اثر را دررديف پروردگار قادر متعال قرار مى دهيد؟.
دوم ايـن كـه چـگـونـه چـنـين شريكى وجود دارد كه خداوند كه به پندار شما شريك آنهاست از وجـودشـان هـيچ گونه اطلاعى ندارد با اين كه علمش همه جهان را در برگرفته ((آيا به او خبر مى دهيد از چيزى كه وجود آن را در زمين نمى داند)) (ام تنبئونه بما لا يعلم فى الا رض ).
سـوم ايـن كـه : خـود شـمـا هم در واقع در دل , ايمان به چنين چيزى نداريد,((تنها به يك سخن ظـاهـرى تـوخـالـى )) كه در آن هيچ مفهوم صحيحى نهفته نيست قناعت كرده ايد (ام بظاهر من القول ).
بـه هـمـيـن دلـيل اين مشركان هنگامى كه در تنگناهاى سخت زندگى قرارمى گيرند به سراغ ((اللّه )) مى روند چرا كه در دل مى دانند كارى از بتها ساخته نيست .
چـهارم اين كه : اين مشركان درك صحيح و درستى ندارند, و چون پيرو هوى و هوس و تقليدهاى كـوركـورانـه انـد, قـادر بـه قضاوت عاقلانه و صحيح نيستند, و به همين دليل به اين گمراهى و ضلالت كشيده شده اند ((بلكه در نظر كافران ,دروغهايشان زينت داده شده (و بر اثر ناپاكى درون , چـنـين مى پندارند كه واقعيتى دارد) و آنها از راه (خدا) باز داشته شده اند)) (بل زين للذين كفروا مكرهم وصدواعن السبيل ).
((و هـركـس را خدا گمراه سازد, راهنمايى براى او وجود نخواهد داشت ))(ومن يضلل اللّه فما له من هاد).
((اضـلال الـهـى )) بـه مـعـنـى عـكس العمل كارهاى نادرست و غلط خود انسان است كه او را به گمراهيها مى كشاند, و از آنجا كه اين خاصيت را خدا در اين گونه اعمال قرار داده , به خدا نسبت داده مى شود.
(آيـه ) و در ايـن آيه به مجازاتهاى دردناك آنها در دنيا و آخرت كه طبعاشامل شكست و ناكامى و سيه روزى و آبروريزى و غير آن مى شود, اشاره كرده چنين مى گويد: ((براى آنها در زندگى دنيا مـجازاتى است و مجازات آخرت سخت ترو شديدتر است )) (لهم عذاب فى الحيوة الدنيا ولعذاب الا خرة اشق ).
چـرا كه دائمى و هميشگى و جسمانى و روحانى و توام با انواع ناراحتيهااست : و اگر گمان كنند راه فرار و وسيله دفاعى در برابر آن دارند, سخت دراشتباهند چرا كه : ((هيچ چيز در برابر خداوند نمى تواند از آنها دفاع كند)) (وما لهم من اللّه من واق ).
(آيه ) بار ديگر در اين آيه سخن از معاد و مخصوصا از نعمتهاى بهشتى وكيفرهاى دوزخى به ميان آمده است .
نخست مى گويد: ((توصيف بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (اين است كه ) نهرهاى آب از زير درختانش جارى است )) (مثل الجنة التى وعدالـمـتقون تجرى من تحتها الا نهار).
دومين وصف باغهاى بهشت اين است كه : ((ميوه هاى آن دائمى و هميشگى است )) (اكلها دائم ).
نـه هـمـچـون مـيوه هاى اين جهان كه فصلى است و هركدام در فصل خاصى آشكار مى شود بلكه گاهى بر اثر آفت و بلا ممكن است در يك سال اصلا نباشد.
و همچنين ((سايه آنها)) نيز هميشگى است (وظلها).
از اين جمله روشن مى شود كه باغهاى بهشت خزان ندارند, و نيز از آن معلوم مى شود كه تابش نور آفتاب يا همانند آن در بهشت هست .
و در پـايان آيه بعد از بيان اين اوصاف سه گانه بهشت مى گويد: ((اين است سرانجام پرهيزكاران , ولى سرانجام كافران آتش است )) ! (تلك عقبى الذين اتقواوعقبى الكافرين النار).
در ايـن تعبير زيبا, نعمتهاى بهشتى با لطافت و به تفصيل بيان شده , اما درمورد دوزخيان در يك جمله كوتاه , و خشك و خشن مى گويد: ((عاقبت كارشان جهنم است ))!.