بازگشت

خداپرستان و احزاب


در ايـن آيـه اشـاره بـه عـكـس الـعـمل متفاوت مردم در برابر نزول آيات قرآن شده است كه افراد حـقـيـقـت جـو و حـق طلب چگونه در برابر آنچه بر پيامبر نازل مى شدتسليم و خوشحال بودند و معاندان و افراد لجوج به مخالفت بر مى خاستند.
نـخـست مى گويد: ((آنها كه كتاب آسمانى در اختيارشان قرار داده ايم از آنچه بر تونازل مى شود خوشحالند)) (والذين آتيناهم الكتاب يفرحون بما انزل اليك ).
يعنى حق طلبان يهود و نصارى و مانند آنها از نزول اين آيات بر تو خوشحال و خشنودند, چرا كه از يك سو آن را هماهنگ با نشانه هايى كه در دست دارندمى بينند و از سوى ديگر مايه آزادى و نجات آنها از شر خرافات و عالم نمايان يهود ومسيحيت و امثال آنهاست كه آنان را به قيد و بند كشيده , و از آزادى فكرى و تكامل انسانى محروم داشته بودند.
سـپـس اضـافـه مـى كند: ((ولى جمعى از احزاب قسمتى از آياتى را كه بر تو نازل شده است انكار مى كنند)) (ومن الا حزاب من ينكر بعضه ).
منظور از اين گروه همان جمعيت از يهود و نصارى بوده اند كه تعصبهاى قومى و مذهبى و مانند آن بـر آنـهـا غـلـبـه داشـتـه , و در برابر كتب آسمانى خودشان نيزتسليم نبودند, آنها در حقيقت ((احزاب )) و گروههايى بودند كه تنها خط حزبى خودشان را دنبال مى كردند.
يـا اشـاره بـه مـشركان بوده باشد كه آيين و مذهبى نداشتند بلكه احزاب وگروههاى پراكنده اى بودند كه مخالفت با قرآن و اسلام آنها را متحد ساخته بود.
در پـايـان آيـه به پيامبر(ص ) دستور مى دهد كه , به مخالفت و لجاجت اين و آن اعتنا مكن بلكه در خـط اصـيـل و صـراط مـسـتقيم خود بايست و((بگو: من تنها مامورم كه اللّه و خداى يگانه يكتا را بـپـرسـتـم و هـيـچ شريكى براى او قائل نشوم , فقط به سوى او دعوت مى كنم و بازگشت من (و همگان ) به سوى اوست )) (قل انما امرت ان اعبداللّه ولا اشرك به اليه ادعوا واليه مـاب ).
اشـاره بـه ايـن كه , موحد راستين و خداپرست حقيقى جز تسليم در برابر همه فرمانهاى خدا هيچ خط و برنامه اى ندارد.
(آيـه ) قرآن همچنان مسائل مربوط به نبوت را دنبال مى كند, در اين آيه مى فرمايد: ((همان گونه (كـه بر اهل كتاب و پيامبران پيشين كتاب آسمانى فرستاديم )اين قرآن را نيز بر تو نازل كرديم در حالى كه مشتمل بر احكام روشن و آشكار است ))(وكذلك انزلناه حكما عربيا).
منظور از توصيف قرآن به صفت ((عربى )) اين است كه احكامش واضح وآشكار و جاى سؤاستفاده و تعبيرهاى مختلف ندارد.
بـعـد بـا لـحـنى تهديدآميز و قاطع , پيامبر(ص ) را مخاطب ساخته , مى گويد: ((واگر از هوى و هـوسـهـاى آنها بعد از آن كه آگاهى بر تو آمده پيروى كنى (به كيفر الهى مجازات خواهى شد و) هيچ كس در برابر خدا قدرت حمايت از تو و نگهداريت رانخواهد داشت )) (ولئن اتبعت اهواهم بعد ماجاك من العلم مالك من اللّه من ولي ولا واق ).
گرچه احتمال انحراف , مسلما در پيامبر(ص ) با آن مقام عصمت و معرفت وآگاهى وجود نداشته , اما اين تعبير روشن مى سازد كه خدا با هيچ كس ارتباطخصوصى و به اصطلاح خويشاوندى ندارد, و حتى اگر پيامبر, مقامش والا است به خاطر تسليم و عبوديت و ايمان و استقامت اوست .
(آيه ) اين آيه در حقيقت پاسخى است به ايرادات مختلفى كه دشمنان پيامبر(ص ) داشتندS( از جمله ايـن كـه : گـروهـى مـى گـفتند مگر پيامبر ممكن است ازجنس بشر باشد, و همسر اختيار كند و فـرزندانى داشته باشد, قرآن به آنها پاسخ ‌مى گويد: اين امر تازه اى نيست ((ما پيش از تو پيامبران بـسـيـارى فـرسـتـاديم و براى آنهاهمسران و فرزندان قرار داديم )) (ولقد ارسلنا رسلا من قبلك وجعلنا لهم ازواجاوذرية ).
ديگر اين كه آنها انتظار دارند كه هر معجزه اى را پيشنهاد مى كنند و هر چه هوى و هوسشان اقتضا مـى كـنـد انجام دهى ـچه ايمان بياورند يا نياورندـ ولى آنهابايد بدانند: ((هيچ پيامبرى نمى تواند معجزه اى جز به فرمان خداوند بياورد)) (وماكان لرسول ان ياتى باية الا باذن اللّه ).
سومين ايراد اين بود كه پيامبر اسلام (ص ) آمده و احكامى از تورات يا انجيل را دگرگون ساخته .
آيه در آخرين جمله خود به آنها پاسخ مى گويد كه : ((براى هر زمانى حكم وقانونى مقرر شده )) تا بشريت به مرحله بلوغ نهايى برسد و آخرين فرمان صادر شود(لكل اجل كتاب ).
بـنابراين جاى تعجب نيست كه يك روز تورات را نازل كند, و روز ديگر انجيل را, وسپس قرآن را, چرا كه بشريت در زندگى متحول و متكامل خود, نياز به برنامه هاى متفاوت و گوناگونى دارد.
(آيـه ) ايـن آيـه به منزله تاكيد و استدلالى است بر آنچه در ذيل آيه قبل گفته شد و آن اين كه هر حـادثـه و هـر حكم و فرمانى , زمان معينى دارد و اگر مى بينى بعضى از كتاب آسمانى جاى بعض ديـگـر را مى گيرند به خاطر آن است كه ((خداوندهر چيزى را بخواهد محو مى كند (همان گونه كـه بـه مـقـتضاى اراده و حكمت خويش ) امورى را اثبات مى نمايد, و كتاب اصلى و ام الكتاب نزد اوست )) (يمحواللّه ما يشا ويثبت وعنده ام الكتاب ).
(آيـه ) سـرانـجـام بـه عـنوان تاكيد بيشتر در مورد مجازاتهايى كه پيامبر(ص )وعده مى داد و آنها انتظارش را مى كشيدند و حتى ايراد مى كردند كه چرا اين وعده هاى تو عملى نمى شود, مى فرمايد: ((و اگـر پـاره اى از آنـچـه را به آنها وعده داديم (از پيروزى تو و شكست آنها و رهايى پيروان تو و اسـارت پـيروان آنها) دردوران حياتت به تو نشان دهيم و يا تو را پيش از آن كه اين وعده ها تحقق پـذيـرد ازدنـيـا بـبـريـم در هـر صورت وظيفه تو ابلاغ رسالت است و وظيفه ما گرفتن حساب ازآنهاست )) (وان ما نرينك بعض الذى نعدهم او نتوفينك فانما عليك البلا غ وعليناالحساب ).