بازگشت

برنامه و سرنوشت جباران عنيد


همان گونه كه راه و رسم افراد بى منطق است , هنگامى كه به ضعف و ناتوانى گفتار و عقيده خود آگاه شدند, استدلال را رها كرده , و تكيه به زور و قدرت و قلدرى مى كنندS( در اينجا نيز مى خوانيم هنگامى كه پيامبران منطق متين و رساى خود راـكه در آيات قبل گذشت ـ بيان كردند ((كافران (لـجوج و بهانه جو), به پيامبران خودگفتند: سوگند ياد مى كنيم كه شما را از سرزمينمان خارج مـى سـازيـم , مـگـر ايـن كـه بـه آيين ما (و بت پرستى ) باز گرديد)) ! (وقال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنكم من ارضنااو لتعودن فى ملتنا).
ايـن مـغروران بى خبر, گويى همه سرزمينها را مال خود مى دانستند و براى پيامبرانشان حتى به اندازه يك شهروند حق قائل نبودند و لذا مى گفتند: ((ارضنا))(سرزمين ما !) در حالى كه خداوند زمين و تمام مواهبش را براى صالحان آفريده است .
سپس اضافه مى كند: ((در اين حال , پروردگار (به پيامبران دلدارى و اطمينان خاطر مى داد و) به آنها وحى فرستاد كه : ما ظالمان را هلاك مى كنيم )) (فاوحى اليهم ربهم لنهلكن الظالمين ).
بنابراين از اين تهديدها هرگز نترسيد و كمترين سستى در اراده آهنين شما راه نيابد.
(آيه ) و از آنجا كه منكران ستمگر, پيامبران را تهديد به تبعيد ازسرزمينشان مى كردند خداوند در مـقـابـل به آنها چنين وعده مى دهد كه : ((و شما را درزمين بعد از (نابودى ) آنها سكونت خواهيم داد)) (ولنسكننكم الا رض من بعدهم ).
((ولـى ايـن (مـوفـقـيـت و پـيروزى نصيب همه كس نمى شود بلكه ) براى كسى است كه از مقام (عـدالت ) من بترسد (و احساس مسؤوليت كند) و از عذاب من بيمناك باشد)) و آن را جدى تلقى كند (ذلك لمن خاف مقامى وخاف وعيد).
(آيـه ) و در ايـن هنگام كه پيامبران كارد به استخوانشان رسيده بود و تمام وظيفه خود را در برابر قـوم خـويـش انـجـام داده بـودند و آنهاكه بايد ايمان بياورند ايمان آورده و بقيه در كفر پافشارى داشـتـند و مرتبا رسولان را تهديد مى كردند, در اين موقع ((آنهااز خداوند تقاضاى فتح و پيروزى (بر كفار) كردند)) (واستفتحوا).
خـداونـد هـم دعاى اين مجاهدان راستين را به هدف اجابت رسانيد ((و(سرانجام ) هر گردنكش منحرفى نوميد و نابود شد)) (وخاب كل جبار عنيد).
(آيـه ) سـپس به نتيجه كار اين جباران عنيد از نظر مجازاتهاى جهان ديگردر ضمن دو آيه به پنج موضوع اشاره مى كند:.
1ـ ((به دنبال اين نوميدى و خسران ـو يا به دنبال چنين كسى ـ جهنم و آتش سوزان خواهد بود)) (من ورائه جهنم ).
2ـ ((و از آب بدبوى متعفنى نوشانده مى شود)) ! (ويسقى من ما صديد).
((صـديـد)) چـركـى است كه ميان پوست و گوشت جمع مى شودS( يعنى از يك آب بدبوى متعفن بدمنظره همانند چرك و خون به او مى نوشانند.
(آيـه ) سوم : اين مجرم گناهكار و جبار عنيد, هنگامى كه خود را در برابرچنين نوشابه اى مى بيند ((بـه زحمت جرعه جرعه آن را سر مى كشد, و هرگز مايل نيست آن را بياشامد)) بلكه به اجبار در حلق او مى ريزند (يتجرعه ولا يكاد يسيغه ).
4ـ آنقدر وسائل عذاب و شكنجه و ناراحتى براى او فراهم مى گردد كه ((از هرسو مرگ به سوى او مـى آيد ولى با اين همه هرگز نمى ميرد)) تا مجازات زشتيهاى اعمال خود را ببيند (وياتيه الموت من كل مكان وما هو بميت ).
5ـ و بـا ايـن كه تصور مى شود مجازاتى برتر از اينها كه گفته شد نيست , بازاضافه مى كند: ((و به دنبال آن عذاب شديدى است )) (ومن ورائه عذاب غليظ).
و بـه ايـن تـرتـيب آنچه از شدت مجازات و كيفر در فكر آدمى بگنجد و حتى آنچه نمى گنجد در انتظار اين ستمگران خودخواه و جباران بى ايمان و گنهكار است ,و اينها نتيجه و اثر طبيعى اعمال خود انسانهاست , بلكه تجسمى است از كارهاى آنان در سراى ديگر كه هر عملى به صورت مناسب خود مجسم مى شود.