بازگشت

عظمت انسان از ديدگاه قرآن


در تـعـقـيـب آيات گذشته كه از برنامه مشركان و كسانى كه كفران نعمتهاى الهى كردند سخن مـى گفت , در اينجا سخن از برنامه بندگان راستين و نعمتهاى بى انتهاى اوست كه بر مردم نازل شده .
نـخـست مى گويد: ((به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو: نماز را بر پاى دارند واز آنچه به آنها روزى داده ايـم در پـنهان و آشكار انفاق كنند)) (قل لعبادى الذين آمنوايقيموا الصلوة وينفقوا مما رزقناهم سرا وعلا نية ).
چرا كه ايمان در صورتى ريشه دار است كه در عمل متجلى شود و انسان را ازيك سو به خدا نزديك كند و از سوى ديگر به بندگانش !.
((پيش از آن كه روزى فرا رسد كه نه در آن خريد و فروش است و نه دوستى ))نه با مال مى توانند از كيفر خدا رهايى يابند و نه با پيوندهاى مادى ! (من قبل ان ياتى يوم لا بيع فيه ولا خلا ل ).
(آيـه ) سپس به معرفى خدا از طريق نعمتهايش مى پردازد, آن گونه معرفى كه عشق او را در دلها زنـده مـى كـند, و انسان را به تعظيم در برابر عظمت و لطفش وامى دارد زيرا اين يك امر فطرى اسـت كه انسان نسبت به كسى كه به او كمك كرده ولطف و رحمتش شامل اوست علاقه و عشق پيدا مى كند و اين موضوع را ضمن آياتى چند چنين بيان مى دارد:.
((خـداونـد هـمـان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريده است )) (اللّه الذى خلق السموات والا رض ).
((و از آسـمان آبى فرستاد كه به وسيله آن ميوه هاى مختلف را خارج ساخت واز آنها به شما روزى داد)) (وانزل من السما ما فاخرج به من الثـمرات رزقا لكم ).
((و كشتى را مسخر شما ساخت )) (وسخر لكم الفلك ).
هـم از نظر مواد ساختمانيش كه در طبيعت آفريده است و هم از نظر نيروى محركش كه بادهاى منظم سطح اقيانوسهاست .
((تـا ايـن كـشـتيها بر صفحه اقيانوسها به فرمان او به حركت در آيند)) (لتجرى فى البحر بامره ) و سـيـنـه آبـها را بشكافند و به سوى ساحل مقصود پيش روند, وانسانها و وسائل مورد نيازشان ر از نقطه اى به نقاط ديگر به آسانى حمل كنند.
همچنين ((نهرها را در تسخير شما درآورد)) (وسخر لكم الا نهار).
تـا از آب حياتبخش آنها زراعتهايتان را آبيارى كنيد, و هم خود و دامهايتان سيراب شويد, و هم در بسيارى از اوقات , صفحه آنها را به عنوان يك جاده هموارمورد بهره بردارى قرار داده , با كشتيها و قايقها از آنها استفاده كنيد, و هم از ماهيان آنها و حتى از صدفهايى كه در اعماقشان موجود است , بهره گيريد.
(آيـه ) نـه تـنـها موجودات زمين را مسخر شما ساخت بلكه ((خورشيد و ماه را كه دائما در كارند سرگشته فرمان شما قرار داد)) (وسخر لكم الشمس والقمردائبين ).
نـه فـقـط موجودات اين جهان , بلكه حالات عارضى آنها را نيز به فرمان شماآورد, همان گونه كه ((شب و روز را مسخر شما ساخت )) (وسخر لكم الليل والنهار).
خلاصه انسان از ديدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد كه همه اين موجودات به فرمان ((اللّه )) مسخر او گـشـتـه انـدS( يعنى , يا زمام اختيارشان به دست انسان است , و يادر خدمت منافع انسان حركت مى كنند.
(آيه ) و قسمتى از هر چيزى كه از او تقاضا كرديد و (از نظر جسم و جان فرد و اجتماع و سعادت و خوشبختى ) به آن نياز داشتيد در اختيار شما قرار داد))(وآتيكم من كل ما سالـتمـوه ).
و بـه ايـن تـرتيب ((اگر نعمتهاى الهى را بخواهيد بشمريد هرگز نمى توانيدشماره كنيد)) (وان تعدوا نعمت اللّه لا تحصوها).
چـرا كـه نـعـمـتـهاى مادى و معنوى پروردگار آنچنان سر تا پاى وجود و محيطزندگى شما را فراگرفته كه قابل احصا نيستند.
امـا بـا ايـن هـمه لطف و رحمت الهى ((باز اين انسان ستمگر است و كفران كننده نعمت )) (ان الا نسان لظلوم كفار).
نعمتهايى كه اگر به درستى از آنها استفاده مى كرد مى توانست سراسر جهان راگلستان كند.
در حـقيقت قرآن مى گويد اى انسان ! همه چيز به قدر كافى در اختيار توست ,اما به شرط اين كه ظلوم و كفار نباشى , به حق خود قناعت كنى و به حقوق ديگران تجاوز ننمايى !.