بازگشت

دعاهاي سازنده ابراهيم بت شكن


از آنـجا كه در آيات گذشته از يك سو بحث از مؤمنان راستين و شاكران دربرابر نعمتهاى خدا در مـيان بود, به دنبال آن در اينجا گوشه اى از دعاها ودرخواستهاى ابراهيم بنده مقاوم و شاكر خدا را بـيان مى كند تا سرمشق و الگويى باشد براى آنها كه مى خواهند از نعمتهاى الهى بهترين بهره را بگيرند.
نـخـسـت مـى گـويـد: ((و (به خاطر بياوريد) زمانى را كه ابراهيم (به پيشگاه خدا)عرضه داشت , پروردگارا ! اين شهر ((مكه )) را سرزمين امن و امان قرار ده )) (واذ قال ابرهيم رب اجعل هذا البلد آمنا).
چرا كه نعمت ((امنيت )) نخستين شرط براى زندگى و سكونت انسان در يك منطقه است .
(آيـه ) چرا كه من مى دانم بت پرستى چه بلاى بزرگ و خانمانسوزى است , و با چشم خود قربانيان ايـن راه را ديده ام ((پروردگارا ! اين بتها بسيارى از مردم را گمراه ساخته اند)) (رب انهن اضللن كثيرا من الناس ).
آن هم چه گمراهى خطرناكى كه همه چيز خود حتى عقل و خرد خويش رادر اين راه باخته اند.
خـداونـدا ! مـن دعـوت به توحيد تو مى كنم , و همه را به سوى تو مى خوانم ,((پس هر كس از من پيروى كند او از من است , و هر كس نافرمانى من كند (اگر قابل هدايت و بخشش است در باره او محبت كن چرا كه ) تو بخشنده و مهربانى )) (فمن تبعنى فانه منى ومن عصانى فانك غفور رحيم ).
در حـقـيـقـت ابـراهـيم با اين تعبير مى خواهد به پيشگاه خداوند چنين عرض كند كه حتى اگر فرزندان من از مسير توحيد منحرف گردند, و به بت توجه كنند ازمن نيستند, و اگر بيگانگان در اين خط باشند آنها همچون فرزندان و برادران منند.
اين دعاى ابراهيم , همه موحدان و مبارزان راه توحيد را شامل مى شود.
(آيـه ) سپس دعا و نيايش خود را اين چنين ادامه مى دهد: ((پروردگارا !من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى , در كنار خانه اى كه حرم تو است ساكن ساختم تا نماز را برپاى دارند)) (ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلوة ).
پس از آن كه خداوند به ابراهيم , پسرى از كنيزش ((هاجر)) داد و نامش را((اسماعيل )) گذاشت , حسادت همسر نخستينش ((ساره )) تحريك شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل كند, از ابـراهيم خواست كه آن مادر و فرزندرا به نقطه ديگرى ببرد, و ابراهيم طبق فرمان خدا در برابر اين درخواست تسليم شد.
اسـمـاعيل و مادرش هاجر را به سرزمين مكه كه در آن روز يك سرزمين خشك و خاموش و فاقد همه چيز بود آورد, و در آنجا گذارد, و با آنها خداحافظى كرد و رفت .
سپس ابراهيم دعاى خودش را اين چنين ادامه مى دهد:.
خـداونـدا ! اكـنـون كه آنها در اين بيابان سوزان براى احترام خانه بزرگ تومسكن گزيده اند ((تو قلوب گروهى از مردم را به آنها متوجه ساز و مهر آنها را دردلهايشان بيفكن )) (فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم ).
((و آنها را از انوع ميوه ها (ثمرات مادى و معنوى ) بهره مند كن , شايد شكرنعمتهاى تو را ادا كنند)) (وارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون ).
(آيـه ) و از آنجا كه يك انسان موحد و آگاه مى داند كه علم او در برابر علم خداوند محدود است و مـصـالح او راتنها خدا مى داند, و گاهى مطالبى در درون جان اوست كه نمى تواند همه را بر زبان آورد, لـذا به دنبال تقاضاهاى گذشته چنين عرض مى كند: ((پروردگارا ! تو آنچه را كه ما پنهان مى داريم و يا آشكار مى سازيم به خوبى مى دانى )) (ربنا انك تعلم ما نخفى وما نعلن ).
((و هـيـچ چيز در زمين و آسمان بر خدا مخفى نمى ماند)) (وما يخفى على اللّه من شى فى الا رض ولا فى السمـا).
اگـر مـن از فـراق فـرزنـد و هـمسرم غمگين هستم تو مى دانى , و اگر قطره هاى اشكم آشكارا از چشمم سرازير مى شود تو مى بينى . و اگر به هنگام جدايى از همسرم , به من مى گويد: الى من تكلنى S( ((مرا به كه مى سپارى )) ؟! تو از هـمـه ايـنها آگاهى , و آينده اين سرزمين و آينده آنها كه سخت به هم گره خورده است همه در پيشگاه علمت روشن است .
(آيـه ) سـپـس به شكر نعمتهاى خداوند كه يكى از مهمترين آنها در حق ابراهيم همان صاحب دو فـرزنـد بـرومـنـد شوند به نام اسماعيل و اسحاق , آن هم درسن پيرى بود, اشاره كرده مى گويد: ((حـمدو سپاس خدايى را كه در پيرى , اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد)) و دعاى مرابه اجابت رسانيد (الحمدللّه الذى وهب لى على الكبر اسمعيل واسحق ).
((آرى ! خداى من حتما دعاها را مى شنود)) (ان ربى لسميع الدعا).
(آيه ) و باز به تقاضا و نيايش و دعا ادامه مى دهد و عرض مى كند:((پروردگارا ! مرا بر پاكننده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز چنين كن )) اى خداى من (رب اجعلنى مقيم الصلوة ومن ذريتى ).
((پروردگارا ! و دعاى ما را بپذير)) (ربنا وتقبل دعا).
(آيه ) و آخرين تقاضا و دعاى ابراهيم در اينجا اين است كه : ((پروردگارا !مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزى كه حساب برپا مى شود ببخش و بيامرز))(ربنا اغفرلى ولوالدى وللمؤمنين يوم يقوم الحساب ).
بـه ايـن تـرتيب تقاضاهاى هفتگانه ابراهيم از امنيت شروع مى شود, و به آمرزش پايان مى پذيرد, و جالب اين كه اينها را نه تنها براى خود مى طلبد, كه براى ديگران نيز همين تقاضاها را دارد, چرا كه مردان خدا هرگز ((انحصارطلب )) نبوده ونخواهند بود!.
(آيه ).