بازگشت

شياطين با شهاب رانده مي شوند


ايـن آيـه به بعد اشاره به گوشه اى از نظام آفرينش به عنوان دليلى بر توحيد وشناخت خداست و بحثهايى را كه در زمينه قرآن و نبوت در آيات گذشته آمدتكميل مى كند.
نخست مى گويد: ((ما در آسمان برجهايى قرار داديم )) (ولقد جعلنافى السما بروجا).
هـنـگامى كه ما از كره زمين به ماه و خورشيد نگاه مى كنيم در هر فصل و موقعى از سال آنها را در مـقـابـل يكى از صورتهاى فلكى (صورتهاى فلكى مجموعه ستارگانى است كه شكل خاصى را به خـود گرفته اند) مى بينيم و مى گوييم خورشيدمثلا در برج حمل يا ثور يا ميزان و عقرب و قوس است .
سپس اضافه مى كند: ((ما آن (آسمان و اين صورتهاى فلكى ) را براى بينندگان زينت بخشيديم )) (وزيناها للناظرين ).
(آيـه ) در ايـن آيـه اضـافه مى كند: ((ما اين آسمان را از هر شيطان رجيم وشوم و ملعون محفوظ داشته ايم )) (وحفضناها من كل شيطان رجيم ).
(آيـه ) ((مـگر آن شيطانهايى كه هوس استراق سمع و خبرگيرى دزدكى كنند, كه شهاب آشكار آنها را تعقيب مى كند و به عقب مى راند)) (الا من استرق السمع فاتبعه شهاب مبين ).
مـنـظـور از ((آسـمـان )) آسـمان حق و حقيقت است , و شياطين همان وسوسه گران هستند كه مـى كـوشند به اين آسمان راه يابند و استراق سمع كنند و به اغواى مردم بپردازند, اما ستارگان و شهب يعنى , رهبران الهى و دانشمندان با امواج نيرومند سخن و قلمشان آنها را به عقب مى رانند و طرد مى كنند.
(آيـه ) در ايـنـجا به بخشى از آيات آفرينش , و نشانه هاى عظمت خدا درزمين , مى پردازد تا بحث پيشين تكميل گردد.
نخست از خود زمين شروع كرده , مى فرمايد: ((و ما زمين را گسترش داديم ))(والا رض مددناها) .
و از آنـجـا كه آفرينش كوهها با آن فوائد زيادى كه دارند يكى از نشانه هاى توحيد است , به ذكر آن پرداخته , اضافه مى كند: ((و ما در زمين كوههاى مستقر وثابتى انداختيم )) (والقينا فيها رواسى ).
اين كوهها علاوه بر اين كه از ريشه به هم پيوسته اند و همچون زرهى زمين رادر برابر فشار درونى از لرزشها حفظ مى كنند, و علاوه بر اين كه قدرت توفانها را درهم شكسته و وزش باد و نسيم را به دقت كنترل مى نمايند, محل خوبى براى ذخيره آبها به صورت برف و يا چشمه ها مى باشند.
سپس به سراغ مهمترين عامل زندگى بشر و همه جانداران يعنى گياهان مى رود, مى فرمايد: ((و ما در روى زمين از هر چيز (گياه ) موزون رويانديم )) (وانبتنافيها من كل شى موزون ).
در كـره زمـيـن شـايد صدها هزار نوع گياه داريم با خواص مختلف و آثار متنوع وگوناگون كه شناخت هر يك دريچه اى است براى شناخت ((اللّه )) و برگ هركدام ازآنها دفترى است از ((معرفت كردگار)).
(آيه ) و از آنجا كه وسائل زندگى انسان منحصر به گياهان و معادن نيست در اين آيه به تمام اين مـواهـب اشـاره كـرده , مـى گويد: ((و ما انواع وسائل زندگى رابراى شما در زمين قرار داديم )) (وجعلنا لكم فيها معايش ).
نه تنها براى شما بلكه براى همه موجودات زنده , ((و كسانى كه شما روزى آنها را نمى دهيد)) و از دسترس شما خارجند (ومن لستم له برازقين ).
آرى ! براى همه آنها نيازمنديهايشان را فراهم ساختيم .
(آيه ) اين آيه در حقيقت به پاسخ سؤالى مى پردازد كه براى بسيارى ازمردم پيدا مى شود و آن اين كه چرا خداوند آنقدر از ارزاق و مواهب در اختيارانسانها نمى گذارد كه بى نياز از هرگونه تلاش و كوشش باشند.
مى فرمايد: ((خزائن و گنجينه هاى همه چيز تنها نزد ماست , ولى ما جز به اندازه معين آن را نازل نمى كنيم )) (وان من شى الا عندنا خزائنه وما ننزله الا بقدرمعلوم ).
بـنـابراين چنان نيست كه قدرت ما محدود باشد و از تمام شدن ارزاق وحشتى داشته باشيم , بلكه مـنـبـع و مـخـزن و سرچشمه همه چيز نزد ماست , ولى همه چيزاين عالم حساب دارد و ارزاق و روزيها نيز به مقدارحساب شده اى از طرف خدانازل مى گردد.
كاملا روشن است كه تلاش و كوشش براى زندگى علاوه بر اين كه تنبلى وسستى و دل مردگى را از انسانها دور مى سازد و حركت و نشاط مى آفريند, وسيله بسيار خوبى براى اشتغال سالم فكرى و جسمى آنهاست , و اگر چنين نبود و همه چيز بى حساب در اختيار انسان قرار داشت معلوم نبود دنيا چه منظره اى پيدامى كرد؟.
به عبارت ديگر همان گونه كه فقر و نياز, انسان را به انحراف و بدبختى مى كشاند بى نيازى بيش از حد نيز منشا فساد و تباهى است .