بازگشت

نقش باد و باران


در تعقيب بيان قسمتى از اسرار آفرينش و نعمتهاى خدا در آيات گذشته , دراين آيه به وزش بادها و نـقـش مـؤثـر آنـها در نزول بارانها اشاره كرده , مى گويد: ((و مابادها را فرستاديم در حالى كه باروركننده اند)) و قطعات ابر را به هم مى پيوندند وبارور مى سازند (وارسلنا الرياح لواقح ).
((و به دنبال آن از آسمان آبى فرو فرستاديم )) (فانزلنا من السما ما).
((و به وسيله آن همه شما را سيراب كرديم )) (فاسقيناكموه ).
((در حالى كه شما توانايى بر حفظ و نگهدارى آن نداشتيد)) (وما انتم له بخازنين ).
يـعـنـى شـمـا نمى توانيد حتى بعد از نزول باران آن را به مقدار زياد گردآورى وحفظ كنيد, اين خـداسـت كه از طريق منجمد ساختن آنها در قله كوهها به صورت برف و يخ , و يا فرستادن آنها به اعـمـاق زمـيـن كه بعدا به صورت چشمه ها و كاريزها وچاهها ظاهر مى شوند, آنها را گردآورى و ذخيره مى كند.
(آيه ) سپس به دنبال بحثهاى توحيدى به معاد و مقدمات آن اشاره كرده ,مى گويد: ((و مائيم كه زنده مى كنيم و (مائيم كه ) مى ميرانيم )) (وانا لنحن نحيى ونميت ).
((و وارث (همه روى زمين و تمام اين جهان ) مائيم )) (ونحن الوارثون ).
اشـاره به مساله حيات و مرگ كه در واقع مهمترين و قطعى ترين مسائل است هم مى تواند مقدمه براى بحث معاد باشد و هم تكميلى براى بحث توحيد.
از سـوى ديـگر وجود مرگ و زندگى خود دليل بر اين است كه موجودات اين عالم از خود چيزى ندارند و هر چه دارند از ناحيه ديگرى است , و سرانجام وارث همه آنها خداست !.
(آيـه ) بـعـد اضـافـه مـى كند: ((ما هم پيشينيان شما را دانستيم و هم متاخران را))(ولقد علمنا المستقدمين منكم ولقد علمنا المستاخرين ).
كـلمه ((مستقدمين )) و ((مستاخرين )) معنى وسيعى دارد كه هم شامل پيشگامان و متاخران در زمـان مـى شود, و هم شامل پيشگامان در اعمال خير, و يا جهاد ومبارزه با دشمنان حق , و يا حتى صفوف نماز جماعت , و مانند اينها.
بنابراين هم خود آنها و هم اعمالشان در برابر علم ما روشن و آشكارند, و ازاين نظر معاد و رستاخيز و محاسبه اعمال همه آنها كاملا در برابر ما سهل است .
(آيـه ) و لـذا بـلافـاصـله به دنبال اين سخن مى گويد: ((پروردگار تو بطور قطع همه آنها را (به زندگى جديد در رستاخيز باز مى گرداند و) جمع و محشور مى كند))(وان ربك هو يحشرهم ).
((چرا كه او هم حكيم است و هم عالم )) (انه حكيم عليم ).
((حـكـمت )) او ايجاب مى كند كه مرگ پايان همه چيز نباشد, زيرا اگر زندگى منحصر به همين چـنـد روز حـيـات اين جهان بود آفرينش جهان بيهوده و بى محتوامى شد, واز خداوند حكيم دور است كه يك چنين آفرينش بى نتيجه اى داشته باشد.
و ((عـليم )) بودنش سبب مى شود كه در امر معاد و حشر, مشكلى ايجاد نشود,هر ذره خاكى كه از انسانى به گوشه اى پرتاب شده جمع آورى مى كند و حيات جديد به آن مى بخشد, و از سوى ديگر پـرونـده اعـمال همگى هم در دل اين جهان طبيعت و هم در درون جان انسانها ثبت است و او از همه اينها آگاه است .
بـنـابراين حكيم و عليم بودن خدا دليل فشرده و پرمغزى بر مساله ((حشر)) و((معاد)) محسوب مى شود.