بازگشت

آفرينش انسان


به مناسبت آيات گذشته كه قسمتهايى از آفرينش خداوند و نظام هستى رابيان مى كند, در اينجا به شاهكار بزرگ خلقت يعنى ((آفرينش انسان )) پرداخته , و طى آيات متعدد و پرمحتوايى , بسيارى از جزئيات اين آفرينش را بازگو مى كند.
نـخـسـت مـى فرمايد: ((ما انسان را از گل خشكيده اى (همچون سفال ) كه از گل بدبوى (شيره رنگى ) گرفته شده بود آفريديم )) (ولقد خلقنا الا نسان من صلصال من حما مسنون ).
(آيـه ) ((و جـن را پيش از آن از آتش گرم و سوزان خلق كرديم )) (والجان خلقناه من قبل من نار السموم ).
(آيه ) مجددا به آفرينش انسان باز مى گردد و گفتگوى خداوند را بافرشتگان كه قبل از آفرينش انسان روى داد, چنين بيان مى كند:.
و بـه خاطر بياور ((هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بشرى را ازگل خشكيده اى كـه از گل تيره رنگ بدبويى گرفته شده , مى آفرينم )) (واذ قال ربك للملا ئكة انى خالق بشرا من صلصال من حما مسنون ).
(آيه ) ((و هنگامى كه خلقت آن را به پايان و كمال رساندم و از روح خود(يك روح شريف و پاك و با عظمت ) در آن دميدم همگى به خاطر آن سجده كنيد))(فاذا سويته ونفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين ).
(آيه ) آفرينش انسان پايان پذيرفت و آنچه شايسته جسم و جان انسان بود به او داده شد و همه چيز انـجـام يـافت : ((در اين هنگام همه فرشتگان بدون استثنا سجده كردند)) (فسجد الملا ئكة كلهم اجمعون ).
(آيه ) تنها كسى كه اطاعت اين فرمان را نكرد ((ابليس )) بود, لذا اضافه مى كند: ((به جز ابليس كه خوددارى كرد از اين كه همراه سجده كنندگان باشد)) (الا ابليس ابى ان يكون مع الساجدين ).
(آيـه ) ايـنـجـا بـود كه ابليس مورد بازپرسى قرار گرفت و خداوند ((فرمود: اى ابليس ! چرا تو با سجده كنندگان نيستى )) ؟ (قال يا ابليس مالك الا تكون مع الساجدين ).
(آيـه ) ابـلـيـس كـه غرق غرور و خودخواهى خويش بود آنچنان كه عقل وهوش او را پوشانده بود گستاخانه در برابر پرسش پروردگار به پاسخ پرداخت و((گفت : من هرگز براى بشرى كه او را از خاك خشكيده اى ـكه از گل بدبويى گرفته شده ـ آفريده اى سجده نخواهم كرد)) (قال لم اكن لا سجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون ).
(آيه ) او كه از اسرار آفرينش بر اثر خودخواهى و غرور بى خبر مانده بود و ناگهان از اوج مقامى كه داشت سقوط كرد, ديگر شايسته نبود كه او در صف فرشتگان باشد, لذا بلافاصله ((خدا به او فرمود: از آن (بـهـشـت يـا از آسـمانها و يا از صفوف فرشتگان ) بيرون رو كه تو رجيم و رانده شده درگاه مايى )) (قال فاخرج منها فانك رجيم ).
(آيـه ) و بـدان كـه اين غرورت مايه كفرت شد و اين كفر براى هميشه تو رامطرود كرد, ((لعنت و دورى از رحمت خدا تا روز رستاخيز بر تو خواهد بود)) ! (وان عليك اللعنة الى يوم الدين ).
(آيـه ) ابـلـيـس كه در اين هنگام خود را رانده درگاه خدا ديد, و احساس كردكه آفرينش انسان سبب بدبختى او شد, آتش كينه در دلش شعله ور گشت , تا انتقام خويش را از فرزندان آدم بگيرد.
لـذا ((عـرض كـرد: پـروردگارا ! اكنون كه چنين است مرا تا روز رستاخيز مهلت ده )) ! (قال رب فانظرنى الى يوم يبعثون ).
نـه براى اين كه توبه كند, يا از كرده خود پشيمان باشد و در مقام جبران برآيد,بلكه براى اين كه به لجاجت و عناد و دشمنى و خيره سرى ادامه دهد!.
(آيه ) خداوند هم اين خواسته او را پذيرفت و ((فرمود مسلما تو ازمهلت يافتگانى )) (قال فانك من المنظرين ).
(آيـه ) ولـى نـه تا روز مبعوث شدن خلائق در رستاخيز, چنانكه خواسته اى , بلكه ((تا وقت و زمان معينى )) (الى يوم الوقت المعلوم ).
منظور از ((يوم الوقت المعلوم )) پايان اين جهان و برچيده شدن دوران تكليف است .
(آيه ) در اينجا ابليس نيت باطنى خود را آشكار ساخت هر چند چيزى ازخدا پنهان نبود و ((عرض كـرد: پـروردگـارا ! بـه خـاطر اين كه مرا گمراه ساختى (و اين انسان زمينه بدبختى مرا فراهم سـاخـت ) مـن نعمتهاى مادى روى زمين را در نظر آنهازينت مى دهم (و انسانها را به آن مشغول مـى دارم ) و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت )) (قال رب بما اغويتنى لا زينن لهم فى الا رض ولا غوينهم اجمعين ).
(آيـه ) امـا او بـه خـوبـى مـى دانست كه وسوسه هايش در دل ((بندگان مخلص خدا)) هرگز اثر نـخـواهـد گذاشت , لذا بلافاصله براى سخن خود استثنايى قائل شد وگفت : ((مگر آن بندگان خـالـص شده تو)) كه به مرحله عالى ايمان و عمل پس از تعليم و تربيت و مجاهده با نفس رسيده باشند (الا عبادك منهم المخلصين ).
(آيه ) خداوند به عنوان تحقير شيطان و تقويت قلب جويندگان راه حق وپويندگان طريق توحيد ((فـرمـود: اين راه مستقيمى است كه بر عهده من است )) وسنت هميشگيم (قال هذا صراط على مستقيم ).
(آيه ) كه ((تو هيچ گونه تسلط و قدرتى بر بندگان من ندارى مگر گمراهانى كه شخصا بخواهند از تو پيروى كنند)) (ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين ).
يـعنى , در واقع اين تو نيستى كه مى توانى مردم را گمراه كنى , بلكه اين انسانهاى منحرفند كه با ميل و اراده خويش دعوت تو را اجابت كرده , پشت سر توگام برمى دارند.
(آيـه ) سـپـس صـريـحترين تهديدهاى خود را متوجه پيروان شيطان كرده ,مى گويد: ((و جهنم ميعادگاه همه آنهاست )) (وان جهنم لموعدهم اجمعين ).
گمان نكنند كه آنها از چنگال مجازات مى توانند فرار كنند و يا به حساب آنهارسيدگى نمى شود.