بازگشت

سرنوشت گنهكاران قوم لوط


ظدر اينجا سخن الهى در باره اين قوم اوج مى گيرد و در دو آيه فشرده و كوتاه سرنوشت شوم آنها را بـه صـورتـى قـاطـع و كـوبنده و بسيار عبرت انگيز بيان مى كند, ومى گويد: ((سرانجام فرياد تـكـان دهنده و صيحه وحشتناكى به هنگام طلوع آفتاب ,همه را فرا گرفت )) (فاخذتهم الصيحة مشرقين ).
اين صيحه ممكن است صداى يك صاعقه عظيم و يا صداى يك زلزله وحشتناك بوده باشد.
(آيه ) ولى به اين اكتفا ننموديم بلكه شهر آنها را بكلى زير و رو كرديم ((بالاى آن را پايين (و پايين را بالا) قرار داديم )) ! (فجعلنا عاليها سافلها).
ايـن مجازات نيز براى آنها كافى نبود ((به دنبال آن بارانى از سجيل (گلهاى متحجر شده ) بر سر آنان فرو ريختيم )) ! (وامطرنا عليهم حجارة من سجيل ).
نـازل شـدن اين عذابهاى سه گانه (صيحه وحشتناك ـزير و رو شدن ـ بارانى ازسنگ ) هركدام به تنهايى كافى بودكه قومى را به هلاكت برساند, اما براى شدت گناه و جسور بودن آنها در تن دادن به آلودگى و ننگ , و همچنين براى عبرت ديگران ,خداوند مجازات آنها را مضاعف كرد.
(آيـه ) ايـنـجـاسـت كـه قـرآن بـه نـتيجه گيرى تربيتى و اخلاقى پرداخته ,مى گويد: ((در اين (سرگذشت عبرت انگيز) نشانه هايى است براى هوشياران )) (ان فى ذلك لا يات للمتوسمين ).
آنـهـا كه با فراست و هوشيارى و بينش مخصوص خود از هر علامتى جريانى را كشف مى كنند و از هر اشاره اى حقيقتى و از هر نكته اى , مطلب مهم و آموزنده اى را.
(آيـه ) امـا تـصـور نـكـنـيـد كـه آثـار آنـها بكلى از ميان رفته , نه ((آثار آنها بر سر راه كاروانيان و گذركنندگان همواره ثابت و برقرار است )) (وانها لبسبيل مقيم ).
(آيـه ) بـاز هـم بـه عـنـوان تـاكـيد بيشتر و دعوت افراد با ايمان به تفكر وانديشه در اين داستان عبرت انگيز اضافه مى كند كه : ((در اين (داستان ) نشانه اى است براى افراد با ايمان )) (ان فى ذلك لا ية للمؤمنين ) چرا كه مؤمنان راستين بافراست و كاملا هوشيارند.
چگونه ممكن است انسان ايمان داشته باشد و اين سرگذشت تكان دهنده را بخواندو عبرتها نگيرد ؟!.