بازگشت

اگر هشدارها مؤثر نيفتد


ايـن آيـه كـه بـعـد از ذكر سرگذشت جمعى از پيامبران بزرگ و پيش از پرداختن به سرگذشت مـوسى بن عمران آمده , اشاره به چند اصل كلى است كه در همه ماجراها حكومت مى كند, نخست مـى گـويـد: ((و ما در هيچ شهر و آبادى , پيامبرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن را به ناراحتيها و خـسـارتـهـا گرفتار ساختيم S( شايد (به خود آيند, و به سوى خدا) بازگردند و تضرع كنند)) ! (وما ارسلنا فى قرية من نبي الا اخذنا اهلها بالباسا والضرا لعلهم يضرعون ).
و ايـن به خاطر آن است كه مردم تا در ناز و نعمتند كمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذيرش حق دارند اما هنگامى كه در تنگناى مشكلات قرار مى گيرند و نورفطرت و توحيد آشكارتر مى گردد, بـى اخـتـيار به ياد خدا مى افتند و دلهايشان آماده پذيرش مى گردد, ولى اين بيدارى كه در همه يـكـسان است در بسيارى از افراد زودگذر و ناپايدار است و به مجرد, برطرف شدن مشكلات بار ديـگر در خواب غفلت فرو مى روند ولى براى جمعى نقطه عطفى در زندگى محسوب مى شود و براى هميشه , به سوى حق باز مى گردند.
(آيه ) لذا در اين آيه مى گويد: هنگامى كه آنها در زير ضربات حوادث و فشارمشكلات تغيير مسير ندادند و همچنان در گمراهى خود باقى ماندند ((سپس مامشكلات را از آنها برداشتيم و به جاى آن گـشـايـش و نعمت قرار داديم , تا آنجا كه (بار ديگر زندگانى آنها رونق گرفت و كمبودها به فزونى تبديل شد و) مال و نفرات آنها فراوان گرديد)) (ثم بدلنا مكان السيئة الحسنة حتى عفوا).
بـه هـنـگـام بـرطـرف شدن مشكلات , به جاى اين كه به اين حقيقت توجه كنندكه ((نعمت )) و ((نقمت )) به دست خداست و رو به سوى او آورند, براى اغفال خود به اين منطق متشبث شدند, كه اگـر بـراى مـا مـصـائب و گـرفـتاريهايى پيش آمد, چيزتازه اى نيست ((و گفتند: پدران ما نيز گرفتار چنين مصائب و مشكلاتى شدند))(وقالوا قدمس آبانا الضرا والسرا) دنيا فراز و نشيب دارد و براى هركس دوران راحتى و سختى بوده است , سختيها امواجى ناپايدار و زودگذرند.
در پـايـان , قـرآن مـى گـويـد: هـنگامى كه كار به اينجا رسيد و از عوامل تربيت كمترين بهره اى نـگـرفـتند, بلكه بر غرور خود افزودند, ((ناگاه آنها را به مجازات خودگرفتيم , در حالى كه آنها هـيـچ خـبـر نـداشتند و غافلگير شدند)) و به همين جهت مجازات براى آنها, سخت دردناك بود (فاخذناهم بغتة وهم لا يشعرون ).